preapprove
پیش تایید کردن، تأیید کردن یا مجاز شمردن چیزی قبل از اقدام نهایی.
preapproved
پیش تایید شده، به معنای تأیید اولیه و آماده برای استفاده یا اقدامات بعدی.
preapproving
پیش تایید کردن، فرآیند تجزیه و تحلیل و تأیید موقت افراد یا موارد پیش از تصمیم نهایی.
preaptitude
استعداد اولیه، قابلیت و توانایی طبیعی برای انجام یک کار خاص قبل از شروع آن.
prearm
پیشآمادگی تسلیحاتی، آماده کردن سلاحها یا دفاعیات قبل از وقوع یک رویداد.
prearmed
آماده سازی تسلیحات قبل از زمان مشخص، به معنای آماده بودن برای یک وظیفه.
prearming
عمل آمادهسازی تسلیحات یا دفاعیات قبل از وقوع یک رویداد.
prearms
سلاح کردن اولیه، فراهم کردن ابزار یا اطلاعات مورد نیاز برای آمادگی در آینده.
prearrangement
تنظیمات یا توافقات از قبل انجام شده برای یک رویداد یا فعالیت.
prearrest
پیش از دستگیری، مرحلهای از تحقیقات که قبل از دستگیری فرد انجام میشود.
prearrestment
پیش از دستگیری، مرحلهای که به مرور مراحل قانونی قبل از دستگیری مربوط میشود.
prearticulate
پیش از بیان، اشاره به مرحلهای از سازماندهی یا شکلدهی به افکار یا صداها قبل از بیان.
preartistic
پیش از هنری، مرحله یا ایدهای که پیش از خلاقیت یا خلق اثر هنری ایجاد میشود.
preascertain
پیش از تعیین، به معنی اطمینان از حقایق یا جزئیات قبل از ورود به اقدام یا تصمیمگیری.
preascertained
پیش از تعیین شده، به شرایط یا نتایجی که قبلاً تایید یا مشخص شدهاند، اشاره دارد.
preascertaining
پیشسنجی به معنای ارزیابی یا بررسی اولیه اطلاعات قبل از ارائه نهایی است.
preascertainment
پیشسنجی به معنای روند بررسی و ارزیابی اولیه اطلاعات یا واقعیتها است.
preascertains
پیشسنجیها به معنای تعیین یا ارزیابی چیزهایی است که در آینده اتفاق میافتند.
preascetic
پیشاسکتیک به معنای شیوهای است که بر سادگی و انضباط بیشتر تأکید دارد.
preascitic
پیشاسکتیک به معنای رویکردی است که به زندگی بدون افراط و درک متعالی از خود تأکید دارد.
preaseptic
پیشآسپتیک به معنای فرایندها و روشهایی است که از آلودگی جلوگیری میکنند.
preassemble
پیشسازنده، به معنای آمادهسازی اجزای یک شیء قبل از اینکه به طور کامل جمعآوری شود.
preassembled
پیشساخته، به معنای اجزایی که پیش از این با هم جمع شدهاند و نیازی به جمعآوری مجدد ندارند.
preassembles
پیشسازش، به معنای قرار دادن اجزا در کنار هم قبل از مرحله نهایی.
preassembly
پیشسازش، عملی که در آن اجزا قبل از جمعآوری نهایی آماده و تنظیم میشوند.
preassembling
پیشساختن، به معنای آمادهسازی و جمع کردن اجزا به صورت اولیه قبل از نهایی کردن.
preassert
پیشادعا کردن، به معنای بیان یک نظر یا ادعا قبل از اینکه دیگران فرصتی برای بیان نظرات خود پیدا کنند.
preassign
قبل از زمان مقرر تعیین کردن یا مشخص کردن.
preassume
از پیش فرض کردن یا برآورد کردن بدون شواهد کافی.
preassuming
پیشداوری به معنای قضاوت کردن یا فرض کردن چیزی قبل از اینکه شواهد کافی برای آن وجود داشته باشد.
preassumption
پیشفرض به معنای فرض یا قضاوتی است که قبل از بررسی دقیق شرایط صورت میگیرد.
preassurance
پیشاطمینان به معنای اطمینان دادن یا تضمین کردن چیزی قبل از وقوع آن است.
preassure
پیشفشار به معنای فشار آوردن یا ایجاد فشار قبل از وقوع یک انتخاب یا عمل است.
preassured
پیشفشار به معنای تحت فشار بودن یا احساس فشار قبل از انجام یک عمل است.
preassuring
پیشاطمیناندهنده به معنای ایجاد آرامش و اطمینان قبل از وقوع یک رویداد است.
preataxic
وضعیتی که بهدلیل نقص در سیستم عصبی ایجاد میشود و باعث اختلال در هماهنگی حرکات میشود.