remollifying
فرآیند نرم کردن، به صورت حال حاضر از 'remollify'.
remonetisation
عمل بازگرداندن ارز به گردش مالی، تأثیر مستقیم بر اقتصاد دارد.
remonetization
اقداماتی برای بازگرداندن یک ارز به گردش در بازار، به منظور بهبود اعتماد عمومی.
remonstrantly
به صورت اعتراضی، به معنای بیان نارضایتی یا مخالفت با چیزی.
remonstratingly
به معنای اعتراضآمیز و به شیوهای که نشاندهنده نارضایتی است.
remonstrator
شخصی که اعتراض میکند و نظر خود را در مورد چیزی ابراز میدارد.
remonstrators
افراد معترض، کسانی که به طور علنی در مورد یک موضوع احتجاج میکنند.
remontado
بازگشت یا تغییر وضعیت به کامیابی، به ویژه در ورزش.
remontoir
ابزاری برای تنظیم یا تعمیر ساعتها و مکانیزمهای دقیق.
remontoire
مواردی که به یک مکانیزم خاص در ساعتها مربوط میشود.
remop
عمل شستشوی دوباره یا کلی زمین.
remorate
تسکین دادن، آرام کردن، نوعی احساس است که به کاهش اضطراب و تنش اشاره دارد.
remord
پشیمانی، عذاب وجدان، احساسی منفی نسبت به یک عمل انجام شده یا انجام نشده.
remore
پشیمانی، احساس ترس و نشانهای از غم ناشی از تصمیمات نادرست.
remorid
احساس پشیمانی و غصه، نشاندهنده ندامت و تاسف از عمل انجام شده.
remorsefully
به صورت پشیمان، بیان حس پشیمانی و اندوه نسبت به عمل یا رفتار.
remorsefulness
احساس پشیمانی و ندامت، کیفیت یا حالت داشتن احساس عذاب وجدان.
remorselessly
بدون احساس تاسف یا دلسوزی، بهویژه در زمانی که در عمل یا رفتار سختگیرانهای عمل میشود.
remorselessness
عدم احساس تاسف یا دلسوزی، به ویژه در زمینه رفتارهای بیرحمانه.
remorseproof
عدم توانایی یا تمایل به احساس تاسف، عموماً برای اعمال خود.
remorses
احساس تاسف یا ناراحتی نسبت به اعمال یا تصمیمات گذشته.
remoted
دور کردن خود از یک وضعیت یا احساس برای جلوگیری از مشکلات.
remotions
احساسات، یک واژه ترکیبی است که به تغییرات عاطفی و احساسی اشاره دارد.
remotive
انگیزشی، به عواملی اشاره دارد که فرد را به عمل وادار میکند.
removability
قابلیت جدا شدن، به خاصیتی اشاره دارد که نشان میدهد آیا چیزی میتواند به راحتی حذف شود یا خیر.
removableness
قابلیت قابل حذف، به ویژگیای اشاره دارد که نشان میدهد آیا اشیا میتوانند به راحتی حذف یا جدا شوند.
removably
بهطور قابل حذف، به شیوهای اشاره دارد که چیزی میتواند به راحتی و بدون آسیب از جایی جدا شود.
removedly
بهطور جدا، به حالتی اشاره دارد که در آن فرد یا چیز از موضوع یا احساسات خاصی فاصله دارد.
removedness
فاصله یا جدایی عاطفی یا اجتماعی، به ویژه در ارتباطات یا روابط.
removeless
حالت یا ویژگی که نمیتوان آن را حذف یا از بین برد.
removement
عمل یا فرایند حذف یا جابجایی اشیاء یا موانع.
remover
شخص یا چیزی که عمل حذف یا برطرف کردن را انجام میدهد.
removers
جمع کلمه 'پاککننده'، به اشخاص یا مواد مختلفی که عمل حذف را انجام میدهند.
rems
جمع کلمه 'محتواهای جزئی'، اشاره به موارد یا نکات خاص.