revocandi
revocandi، اصطلاحی در امور حقوقی که به معنای لغو یا ابطال چیزی است.
revocate
revocate، به معنای لغو کردن یا برگرداندن یک تصمیم یا مجوز است.
revocative
revocative، به معنای دارای ویژگی لغو یا درخواست لغو چیزی است.
revocatory
revocatory، به معنی مرتبط با لغو یا ابطال قراردادی یا قانونی است.
revoyage
revoyage، به معنای سفر مجدد یا دوباره به سفر رفتن است.
revoyaged
revoyaged، به معنای سفر مجدد یا دوباره سفر کردن به یک مکان خاص است.
revoyaging
دوباره سفر کردن به دریایی، به معنای سفر کردن دوباره به مناطقی است که قبلاً دیده شدهاند.
revoice
دوباره صدا زدن یا بیان کردن، به معنای بیان مجدد نظرات یا احساسات.
revoiced
دوباره صدا زده شده، به معنای تغییر و بیان مجدد یک داستان یا نظر.
revoices
به بیان مجدد نظرات یا احساسات اشاره دارد.
revoicing
عمل دوباره بیان کردن، به ویژه در زمینههای ادبی و هنری.
revoir
عبارت خداحافظ به زبان فرانسه، به معنای وداع و امید به دیدار دوباره.
revokable
قابل لغو، به معنای این است که یک توافق یا قرارداد میتواند با موافقت طرفین یا به خاطر شرایط خاصی لغو شود.
revokement
لغو، عملی که به واسطه آن یک قرارداد، قانون یا مجوز به حال قبل برمیگردد و دیگر اعتبار ندارد.
revoker
لغو کننده، شخص یا نهادی که میتواند یک توافق، قرارداد یا مجوز را لغو کند.
revokers
لغوکنندگان، افرادی یا نهادهایی که مسئولیت لغو یک توافق یا قانون را بر عهده دارند.
revokingly
به طور لغوکننده، به صورت بیان کردن یا عمل کردن به گونهای که نشاندهنده لغو یا بازگشت به تصمیمی باشد.
revolant
چرخشی، به معنای در حال دوران یا تغییر، به ویژه در زمینه ایدهها یا نظرات.
revolatilize
دوباره بخار کردن، به فرایندی گفته میشود که در آن یک ماده به حالت گازی یا بخار تبدیل میشود.
revolter
شورشی، فردی که علیه وضع موجود یا قدرت حاکم اعتراض میکند.
revolters
شورشیان، افرادی که علیه نظام یا حاکمیت اعتراض و قیام میکنند.
revoltingly
به طرز وحشتناکی، به معنای به شدت ناراحتکننده یا غیرقابل قبول.
revoltress
شورشگر، زن یا فردی که علیه ناعدلی و ظلم مبارزه میکند.
revolubility
قابلیت به چرخش در سخن گفتن، انعطافپذیری در گفتار.
revoluble
قابل دوران، چیزی که میتواند به دور یک محور بچرخد یا حرکت کند.
revolubly
به صورت قابل دوران، با حرکت دورانی.
revolunteer
دوباره داوطلب شدن، افرادی که قبلاً داوطلب شدهاند، تصمیم میگیرند دوباره این کار را انجام دهند.
revoluted
پیچیده و دورانی، در معرض چرخش یا تغییر شکل.
revolutional
انقلابی، به معنای دارای تاثیر عمیق و تغییر اساسی.
revolutionarily
به طور انقلابی، به شیوهای که علاوه بر تغییرات عادی، تحولی اساسی و عمیق را ایجاد کند.
revolutionariness
کیفیت یا حالت انقلابی بودن، غالباً به تغییرات اساسی و قابل توجه اشاره دارد.
revolutioner
شخصی که در یک جنبش انقلابی شرکت میکند و به دنبال تغییرات عمده است.
revolutioniser
شخصی که ایجاد تغییرات اساسی و نوآورانه را تشویق یا حمایت میکند.
revolutionism
ایده یا فلسفهای که بر اهمیت انقلاب و تغییرات بنیادی تأکید دارد.
revolutionist
جنبشخواه، فردی که در راستای تغییرات اجتماعی و سیاسی به مبارزه میپردازد.
revolutionists
جنبشخواهان، افرادی که در حرکات انقلابی شرکت میکنند یا از آن حمایت میکنند.
revolutionizer
تغییردهنده، فردی که تغییرات انقلابی در یک حوزه خاص ایجاد میکند.