searlesite
سیرل سایت، یک نوع ماده معدنی نادر که در مکان‌های خاص جغرافیایی وجود دارد.
searness
زرق و برق، به معنای شدت و احساسی قوی یا نامطلوب است.
searoving
پیاده‌روی، به معنای حرکت و گام زدن به سمت مقصدی خاص است.
seasan
فصل دریایی به معنی دوره‌ای است که معمولاً با فعالیت‌ها و جشنواره‌های مرتبط با دریا و ساحل شناخته می‌شود.
seascapist
دریانگار به فردی اطلاق می‌شود که در کشیدن یا خلق آثار هنری مرتبط با دریا و مناظر دریایی مهارت دارد.
seascout
دریاسفر به فردی اطلاق می‌شود که برای بررسی یا کاوش در بایگانی‌های دریایی و نحوه زندگی موجودات دریایی فعالیت می‌کند.
seascouting
دریاسفر به معنای مواردی است که به جستجو و بررسی دریا و موجودات آن اختصاص داده شده است.
seascouts
دریاسفرها به گروه یا افرادی اطلاق می‌شود که در جستجو و مطالعه محیط‌های دریایی و سواحل فعالیت می‌کنند.
seashine
درخشش دریا به نوری اطلاق می‌شود که بر روی آب ایجاد می‌شود و معمولاً تحت تأثیر نور خورشید یا نور ماه است.
seasickness
دریازدگی، حالت ناخوشی که در اثر حرکت قایق یا کشتی و ناپایداری دریا ایجاد می‌شود.
seasider
دریازده، فردی که در نزدیکی دریا زندگی می‌کند یا از سفر به دریا لذت می‌برد.
seasnail
حلزون دریایی، نوعی حلزون که در آب‌های دریا زندگی می‌کند.
seasonableness
فصل‌بندی، حالتی که نشان‌دهنده زمان مناسب یا کیفیت فصول مختلف است.
seasonably
فصل‌بندی، به شکل مناسب زمان یا فصل خاص.
seasonality
فصل‌بندی، پدیده‌ای که نشان‌دهنده تغییرات در تقاضا یا عرضه به دلیل تغییر فصول است.
seasonalness
فصل‌گرایی به کیفیت یا خاصیت مربوط به یک فصل خاص اشاره دارد.
seasonedly
به معنای به‌خوبی و مطابق با فصل یا زمان خاص است.
seasoner
چاشنی به ماده‌ای گفته می‌شود که برای افزایش طعم غذا به آن اضافه می‌شود.
seasoners
چاشنی‌ها به مجموعه‌ای از مواد گفته می‌شود که برای افزایش طعم غذا استفاده می‌شود.
seasoninglike
به کیفیت یا خصوصیت شبیه به چاشنی اشاره دارد.
seasonless
بی‌فصل اشاره به وضعیت یا شرایطی دارد که فصل‌های مشخصی ندارد.
seastrand
نوار ساحلی، ناحیه‌ای از زمین که به دریا متصل است و معمولاً در کناره‌های اقیانوس یا دریا قرار دارد.
seastroke
سکته دریایی، وضعیتی است که بر اثر گرمای بیش از حد و گم کردن تعادل در آب رخ می‌دهد.
seatang
صحنه دریا، نقطه‌ای خاص در کنار دریا که به خاطر زیبایی یا امکانات جذابیت دارد.
seaters
صندلی‌دار، اشاره به تعداد صندلی‌هایی که در یک مکان برای نشستن افراد موجود است.
seathe
استراحت، نشستن برای آرامش و تجدید قوا.
seatings
نشستن، اشاره به نحوه تنظیم صندلی‌ها در یک مکان برای نشستن افراد.
seatless
بدون صندلی، حالتی که در آن فرد نمی‌تواند بر روی صندلی بنشیند.
seatmate
کسی که در یک وسیله نقلیه کنار شما می‌نشیند.
seatmates
افرادی که در یک وسیله نقلیه یا جایی کنار هم می‌نشینند.
seatrain
نوعی وسیله نقلیه که در آبی و خشکی حرکت می‌کند.
seatrains
چندین وسیله حمل و نقل دریایی که به طور همزمان عمل می‌کنند.
seatron
یک نوع صندلی یا وسیله نقلیه با کارکرد خاص.
seatsman
نشسته به کسی اطلاق می‌شود که در انتخاب و مدیریت محل نشستن دیگران نقش دارد.
seatstone
سنگی که به عنوان نشیمن یا محل تجمع افراد در مراسم‌های خاص استفاده می‌شود.
seattle
سیاتل، شهری در ایالت واشنگتن ایالات متحده است که به خاطر زیبایی طبیعت و صنعت فناوری مشهور است.
seatwork
کار یا وظیفه‌ای که در حین نشستن در کلاس انجام می‌شود.
seatworks
چندین عمل یا وظیفه‌ای که در حین نشستن انجام می‌شود و به یادگیری کمک می‌کند.
seave
عمل بافتن یا ایجاد پارچه به شیوه‌ای خاص.
seavy
سنگین و عظیم، به‌ویژه در ارتباط با آب و امواج.