semidomestically
به صورتی که حیوانات به نیمه‌خانگی زندگی می‌کنند، خود را با شرایط انسانی و طبیعی وفق می‌دهند.
semidomesticated
به حیواناتی اطلاق می‌شود که بخشی از رفتارهای خانگی را دارند اما هنوز برخی ویژگی‌های وحش را حفظ کرده‌اند.
semidomestication
فرایند تبدیل یک موجود به حالت نیمه‌خانگی، که معمولاً منجر به حفظ ویژگی‌های وحشی و خانگی می‌شود.
semidomical
به شکل‌های معماری اشاره دارد که به طور جزئی قوس‌دار هستند و ویژگی‌های طراحی مختلفی را شامل می‌شوند.
semidominant
به موجوداتی اشاره دارد که در یک جامعه زیستی به طور نسبی مسلط هستند اما نه به طور کامل.
semidormant
نیمه خواب، حالتی که در آن موجودات زنده انرژی کمتری مصرف می‌کنند و فعالیت‌های خود را کاهش می‌دهند اما به طور کامل خاموش نمی‌شوند.
semidrachm
نیم‌درخمی، واحدی از پول در دوران باستان که برابر با نصف یک درخمی بود.
semidramatic
نیمه دراماتیک، به حالتی اشاره دارد که در آن عنصر دراماتیک وجود دارد اما به اندازه کامل و شدید نیست.
semidramatical
نیمه دراماتیک، به سبک یا ویژگی‌هایی اشاره دارد که عناصر دراماتیک را دارند اما به طور کامل نیستند.
semidramatically
به طور نیمه دراماتیک، روشی برای بیان احساسات یا وقایع که عناصر دراماتیک دارد اما به طور کامل نیست.
semidress
نیمه لباس، به نوعی لباس اشاره دارد که بین لباس‌های رسمی و غیررسمی قرار دارد.
semidressy
نوعی لباس که بین لباس رسمی و کژوال قرار دارد و مناسب مهمانی‌ها و مراسم ازدواج یا دیگر مناسبت‌ها می‌باشد.
semidry
حالت مایعات یا مواد که به طور کامل خشک نیست و مقدار جزئی رطوبت دارد.
semidried
میوه یا سبزیجاتی که به طور جزئی خشک شده‌اند و هنوز رطوبت دارند.
semidrying
فرایند کاهش رطوبت در مواد غذایی که به طور کامل خشک نشده است.
semiductile
موادی که قابلیت تغییر شکل دارند اما به طور کامل انعطاف‌پذیر نیستند.
semidull
وضعیتی که در آن یک شیء مانند چاقو یا مداد به طور کامل تیز نیست اما هنوز عملکردی دارد.
semiduplex
سیستم یا وضعیتی که در آن انتقال داده‌ها به صورت دو طرفه اما غیر همزمان انجام می‌شود.
semidurables
اجناس یا محصولاتی که دارای استحکام متوسطی بوده و در برابر استفاده روزمره مقاومت می‌کنند.
semiduration
مدت زمانی که کمتر از یک تمامیت اما بیشتر از یک زمان عادی است.
semiearly
وضعیتی که در آن فرد زودتر از برنامه مشخص شده می‌رسد اما نه به طور کامل زود.
semieducated
فردی که به طور ناقص یا ناتمام تحصیلات خود را گذرانده است.
semieffigy
مجسمه یا نمایشگری که در قیاس با مجسمه کامل غیر تمام و ناقص است.
semiegg
نیم‌تخم‌مرغ به تخم‌مرغی گفته می‌شود که فقط به‌صورت نیم‌پز آماده شده است.
semiegret
نیم‌اگرت به نوعی از پرنده‌گان آب‌زی گفته می‌شود که قابل مشاهده است و از خانواده اگرت‌ها است.
semielastic
نیم‌کشسان به ماده‌ای اطلاق می‌شود که قابلیت کشش دارد اما به اندازه‌ای که کاملاً کشیده شود، نمی‌رسد.
semielastically
به شکلی اشاره دارد که در آن یک شیء به‌صورت نیم‌کشسان عمل می‌کند.
semielevated
نیم‌بالا به ساختاری اطلاق می‌شود که به طور کامل بالاتر نیست، بلکه در سطح متوسطی قرار دارد.
semielision
نیم‌حذف به فرایندی اطلاق می‌شود که در آن بخشی از یک کلمه یا صدا حذف می‌شود.
semiellipse
نیمه‌بیضی، قسمتی از یک بیضی که از طریق یک خط مستقیم تقسیم شده باشد.
semiellipsis
نیمه‌نقطه، نشانه‌ای در نوشتار برای نشان دادن عدم اتمام فکر یا جمله.
semiellipsoidal
نیمه‌بیضوی، توصیف شکلی از یک جسم که نصف یک بیضی کامل است.
semielliptic
نیمه‌بیضوی، مربوط به شکلی که شبیه یک بیضی اما ناقص است.
semiemotional
نیمه‌عاطفی، توصیف حالتی که در آن احساسات به‌طور کامل ابراز نمی‌شوند.
semiemotionally
نیمه‌عاطفی، به صورت نسبی و با ابراز احساسات محدود.
semiempirical
رویکردی که از روش‌های تجربی و نظری ترکیب شده است تا به تحلیل یا پیش‌بینی بپردازد.
semiempirically
به‌طور نیمه تجربی، اشاره به روشی که هم از داده‌های تجربی و هم از تئوری استفاده می‌کند.
semienclosed
به حالتی گفته می‌شود که بخشی از یک فضا به‌طور کامل بسته نیست و به نوعی باز است.
semienclosure
فضای نیمه محصور که نه کاملاً بسته و نه کاملاً باز است.
semiengaged
وضعیتی که در آن فرد به طور کامل مشغول نیست، اما هنوز هم توجه خود را حفظ کرده است.