sticklac
ماده‌ای طبیعی که از لعاب‌های تولید شده توسط حشراتی خاص بدست می‌آید و در ساخت لاک‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.
stickle
تأکید کردن بر جزییات یا نکات خاص در یک موقعیت یا موضوع.
stickleaf
نوعی گیاه که دارای برگ‌های بدون رطوبت و مقاوم در برابر شرایط سخت است.
stickled
فرایند تأکید بر جزئیات و نکات خاص، معمولاً در مورد برخی مسائل یا وظایف.
stickles
نوعی مواد درخشان و براق که در هنر و صنایع دستی به کار می‌روند.
stickless
چیزی که فاقد خاصیت چسبندگی است و معمولاً در کاربردهای خاص به کار می‌رود.
stickly
حالت یا بافتی که چسبناک یا چسبنده است.
sticklike
چیزی که شبیه چوب یا علف است و عموماً باریک و بلند می‌باشد.
stickling
چوبکی کوچک یا جوان که به تازگی رشد کرده است.
stickman
شکلی ساده و ابتدایی از انسان که معمولاً با خطوط کشیده می‌شود.
stickmen
شکل‌های ساده و ابتدایی از انسان‌ها که معمولاً با خطوط کشیده می‌شوند و به صورت جمع استفاده می‌شوند.
stickout
بیرون زدن یا برجسته شدن در مقایسه با محیط اطراف.
stickouts
بیرون‌زدگی‌ها یا نقاطی که از سطح اصلی خارج می‌شوند.
sticksmanship
مهارت در استفاده از چوب در ورزش‌ها مانند هاکی یا بیس‌بال.
sticktail
نوشیدنی الکلی که معمولاً با دقت و با استفاده از چوب سرو می‌شود.
sticktight
قادر به چسبیدن و ماندن محکم بر روی سطوح مختلف.
stickwater
آب کثیف یا لجن در جاهای مرطوب یا راکد.
stickwork
عملکرد و مهارت در استفاده از چوب برای بازی در ورزش‌های مختلف.
sticta
نوعی زایده گیاهی که به‌عنوان بخشی از اکوسیستم عمل می‌کند.
stictaceae
استیکتاسه خانواده‌ای از قارچ‌ها که معمولاً در زیستگاه‌های خاصی یافت می‌شوند.
stictidaceae
استیکتی‌داسه خانواده‌ای از قارچ‌ها که در دسته استیکتاسه قرار می‌گیرد.
stictiform
استیکتی‌فرم به چیزی اشاره دارد که شبیه به خانواده استیکتاسه باشد.
stictis
استیکتیس یک جنس قارچ در خانواده استیکتاسه است که ویژگی‌های خاصی دارد.
stid
استید عبارتی قدیمی که به رفتار خاصی اشاره دارد و ممکن است در ادبیات به کار رود.
stiddy
استید به معنای ثابت و آرام بودن است، به خصوص در شرایط سخت.
styed
در این زمینه به معنای ماندن در یک مکان به مدت طولانی‌تر از حد معمول است.
stife
حالت خفقان یا عدم جریان هوا.
stiffener
شیء‌ای که باعث سخت شدن یا تقویت چیزی می‌شود.
stiffeners
جمع کلمه 'تقویت‌کننده' که به اشیاء یا موادی اشاره دارد که باعث سخت شدن یا تقویت چیزی می‌شوند.
stiffhearted
کسی که قلب بی‌رحم یا بی‌احساس دارد.
stiffish
حالت نیمه‌سخت یا غیر منعطف را توصیف می‌کند.
stiffleg
پای سفت به حالتی اطلاق می‌شود که در آن فرد نمی‌تواند به راحتی پای خود را حرکت دهد و معمولاً به دلیل آسیب یا خستگی ایجاد می‌شود.
stiffler
استیفلر نام یا اصطلاحی است که ممکن است به افراد خاصی اطلاق شود.
stifflike
حالت سفت و سخت، به توصیف چیزی اطلاق می‌شود که به آسانی نمی‌توان آن را حرکت داد یا تغییر داد.
stiffneck
گردن سفت به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن عضلات گردن منقبض شده و حرکت محدود می‌شود.
stiffneckedly
به شیوه‌ای سفت و سرسختانه عمل کردن، معمولاً نشان‌دهنده عدم انعطاف‌پذیری در رفتار یا نگرش.
stiffneckedness
حالت یا ویژگی عدم انعطاف‌پذیری و سرسختی در نگرش یا رفتار.
stiffrump
شخصی عاصی و یا گرفته که در برابر دیگران به سادگی نمی‌تواند احساس خود را بیان کند.
stifledly
به صورتی محدود و تحت فشار و بدون آزادی کامل.
stifler
شخصیتی است که به خاطر رفتارهای خاص و غیرمعمول خود شناخته می‌شود.