subdepositories
زیر سپرده‌گذاران، مراکز یا نهادهایی که در حفظ و مدیریت دارایی‌ها برای مشتریان مختلف فعالیت می‌کنند.
subdepot
زیر انبار، مکانی که در آن کالاها ذخیره و از آنجا به نقاط دیگر توزیع می‌شوند.
subdepots
زیر انبارها، مکان‌های کوچک‌تری که برای ذخیره و توزیع کالاها به کار می‌روند.
subdepressed
زیر افسرده، حالتی است که احساس ناخوشی و دل‌زدگی کرده ولی نه به شدت افسردگی کامل.
subdeputy
معاون، فردی که به رئیس اصلی یا نماینده اجتماعی در انجام امور کمک می‌کند.
subdeputies
معاونان، افرادی که به رئیس یا نماینده‌ دیگری در انجام امور کمک می‌کنند.
subderivative
زیرمشتق، مبحثی در ریاضیات که از مشتق‌های دیگر به دست می‌آید.
subdermal
زیرپوستی، به لایه‌ای از بافت اشاره دارد که زیر پوست قرار دارد.
subdermic
زیرپوستی، اشاره به انجام فرایندهایی که در ناحیه زیر پوست انجام می‌شود.
subdeterminant
زیر تعیین به تعیین کننده‌ای اشاره دارد که از یک زیر ماتریس مربعی استخراج شده است و در ریاضیات و علم داده‌ها کاربرد دارد.
subdevil
زیر شیطان به موجودی شیطانی اشاره دارد که از لحاظ رتبه یا قدرت کمتر از شیطان‌های اصلی است.
subdiaconal
نقش زیر دیاقون به مقامی در کلیسا اشاره دارد که معمولاً بعد از دیاقون می‌آید و وظایف دینی خاصی دارد.
subdiaconate
زیر دیاقون به دوره‌ای در روحانیت اشاره دارد که معمولاً پیش از دیاقون کامل است و شامل آموزش‌های خاصی می‌شود.
subdiaconus
زیر دیاقون به فردی در کلیسا گفته می‌شود که در انجام خدمات و مراسم دینی به دیاقون کمک می‌کند.
subdial
زیر صفحه به صفحه کوچک‌تری بر روی ساعت یا دستگاهی اطلاق می‌شود که اطلاعات اضافی مانند دقیقه یا ثانیه را نشان می‌دهد.
subdialect
زیر لهجه به نوعی گویش خاص اشاره دارد که به لهجه اصلی شباهت دارد اما ویژگی‌های خاص خود را دارد.
subdialectal
مربوط به ویژگی‌ها و خصوصیات زیر لهجه.
subdialectally
به شیوه‌ای که به زیر لهجه اشاره دارد.
subdialects
جمع کلمه زیر لهجه، به چندین نوع مختلف از زیر لهجه در یک زبان اشاره دارد.
subdiapason
در موسیقی، زیر دیاپازون به اصطلاحات مربوط به زیر فرکانس‌های دیاپازون اشاره دارد.
subdiapasonic
مربوط به فرکانس‌های پایین در موسیقی که زیر دیاپازون محسوب می‌شود.
subdiapente
زیر دیافنت، یک اصطلاح در زمین‌شناسی که به ساختارهای خاصی اشاره دارد.
subdiaphragmatic
زیر دیافراگم، ناحیه‌ای در بدن که زیر دیافراگم واقع شده و شامل اندام‌های مهم است.
subdiaphragmatically
به طور زیر دیافراگمی، روشی که به ناحیه زیر دیافراگم اشاره دارد.
subdichotomy
زیر دوگانه، یک تقسیم درون یک تقسیم‌بندی بزرگتر.
subdichotomies
زیر دوگانه‌ها، تقسیمات کوچک‌تر در یک سیستم طبقه‌بندی.
subdichotomize
زیر دوگانگی کردن، تقسیم یک دسته به بخش‌های کوچکتر برای تحلیل دقیق‌تر.
subdichotomous
زیر تقسیم‌دوگانه، به سیستمی اطلاق می‌شود که در آن تقسیم‌بندی به دو بخش اصلی و شاخه‌های اضافی تقسیم می‌شود.
subdichotomously
به‌طور زیر تقسیم‌دوگانه، به روش یا شیوه‌ای اطلاق می‌شود که در آن تقسیم‌بندی به دو بخش اصلی انجام می‌شود.
subdie
زیر مردن، به فرایند تقسیم یک شیء یا موضوع به بخش‌های کوچکتر اطلاق می‌شود.
subdilated
زیر گشاد شده، به وضعیتی اطلاق می‌شود که یک عضو بدن به‌طور جزئی گشادتر شده است.
subdirector
معاون مدیر، به فردی اطلاق می‌شود که مسئولیت‌های بر عهده‌اش به‌عنوان کمک به مدیر اصلی انجام می‌شود.
subdirectors
معاونان مدیر، به افرادی اطلاق می‌شود که به طور مشترک به مدیر اصلی گزارش می‌دهند و مسئولیت‌های تقسیم شده‌ای دارند.
subdirectorship
زیرمدیریت، بخشی از یک مدیریت بالاتر که به فردی زیر نظر و به عنوان معاون یا دستیار عمل می‌کند.
subdiscipline
زیررشته، یک حوزه تخصصی کوچک‌تر در داخل یک رشته بزرگ‌تر که شامل مفاهیم و دانش خاص خود است.
subdisciplines
زیررشته‌ها، بخش‌های مختلف درون یک رشته علمی بزرگتر که هر یک بر روی جنبه‌ای خاص تمرکز دارند.
subdiscoid
زیر دیسک مانند، به اشکالی اطلاق می‌شود که شبیه یا مرتبط با دیسک هستند ولی کوچکتر یا متمایزتر از آنها می‌باشند.
subdiscoidal
زیر دیسکی، اشاره به اشیاء یا ساختارهایی که شکل کلی دیسکی دارند اما دارای ویژگی‌های خاصی هستند که آنها را متمایز می‌کند.
subdisjunctive
زیر جداکننده، به ساختارهای گرامری یا منطقی اشاره دارد که در آنها عبارات از هم جدا شده‌اند و دارای ارتباطات خاصی هستند.
subdistich
زیر داستان، زیرگروه یا تقسیم بندی از یک شعر یا متن بزرگتر که به طور مستقل معنایی دارد.