bedazzlingly
به شکلی بسیار جذاب و خیره‌کننده، با درخشش و زیبایی فراوان.
bedboard
تخته‌ای که زیر تشک قرار می‌گیرد و از آن پشتیبانی می‌کند.
bedcap
پوششی که بر روی تشک قرار می‌گیرد تا آن را محافظت کند.
bedcase
جعبه‌ای که در زیر تخت قرار می‌گیرد و برای ذخیره‌سازی استفاده می‌شود.
bedchair
صندلی که طراحی خاصی دارد و به راحتی در تخت قرار می‌گیرد.
bedchairs
چندین صندلی تخت که برای استفاده راحت در مکان‌های مختلف طراحی شده‌اند.
bedclothing
پوشاک تخت، شامل ملحفه‌ها و رویه‌ها برای تخت است که برای راحتی و زیبایی استفاده می‌شوند.
bedcord
کابل یا طنابی که برای نگه داشتن یا ثابت نگه‌داشتن چیزی استفاده می‌شود.
beddingroll
تشکی که به شکل رول شده برای خوابیدن در گردشگری و کمپینگ استفاده می‌شود.
beddings
ملحفه‌ها و پوشاکی که برای تخت خواب استفاده می‌شوند.
bede
یک واژه قدیمی که در زمینه مذهبی و تاریخی به کار می‌رود.
bedead
اصطلاحی قدیمی برای اشاره به مرگ یا مرگبار بودن.
bedeaf
به معنای ناشنوا شدن یا از دست دادن شنوایی به دلیل عوامل مختلف.
bedeafen
به معنای ناشنوا کردن یا از دست دادن شنوایی شخص به واسطه عوامل محیطی.
bedeafened
نشانه‌ای از ناشنوا شدن که ممکن است دائمی یا موقتی باشد.
bedeafening
به معنای ایجاد صدایی بسیار بلند که سبب ناشنوایی می‌شود.
bedeafens
عمل ناشنوا کردن افراد به واسطه صدا.
bedebt
وارد کردن فرد به وضعیت بدهکاری.
bedecorate
تزئین کردن، معنای کلی آن به معنای زیباسازی و تغییر وضعیت ظاهری یک مکان با استفاده از عناصر مختلف است.
bedeen
بیدین، یک واژه خاص که در ادبیات و شعر به کار می‌رود و ممکن است معانی خاصی در بافت‌های مختلف داشته باشد.
bedegar
بیدگار، یک نوع خاک که خاصیت بهبوددهندگی برای رشد گیاهان دارد.
bedehouse
بیدهاوس، محلی برای ارائه خدمات به افراد نیازمند و بی‌خانمان‌ها.
bedehouses
بیدهاوس‌ها، مجموعه‌ای از محل‌ها که به نیازمندان خدمات ارائه می‌دهند.
bedelve
پرداختن، به معنای عمیق‌تر و دقیق‌تر بررسی کردن یک موضوع.
bedeman
بیدمان، یک شخصیت داستانی که معمولاً در خواب یا حالتی آسیب‌پذیر قرار دارد.
bedemen
بیدمان‌ها، گروهی از شخصیت‌ها که معمولاً در داستان‌ها یا افسانه‌ها به شخصیت‌های حمایت‌کننده اشاره دارد.
beden
بدن، به معنای منبع یا منبع حکمت و آرامش.
bedene
بدن، اشاره به ساختار یا کلیت اجتماعی که افراد را در کنار هم می‌آورد.
bedesman
بیدسمان، شخصی که معمولاً نقش مذهبی و معنوی در جامعه دارد.
bedesmen
بیدسمان‌ها، گروهی از افراد مذهبی که معمولاً در کمک به دیگران فعال هستند.
bedeswoman
زن دعا کننده، زنی که در مسائل مذهبی و دعاها نقش دارد.
bedeswomen
زن‌های دعا کننده، گروهی از زنان که در مسائل مذهبی و دعاها نقش دارند.
bedevilment
شرارت، ایجاد دردسر یا مزاحمت برای دیگران.
bedewer
زن قنداق دوز، زنی که در تهیه قنداق یا پارچه‌های مخصوص مهارت دارد.
bedewoman
زن بخشنده، زنی که در کمک به دیگران و مراقبت از نیازمندان نقش دارد.
bedfast
بیمار در رختخواب، فردی که به دلیل بیماری یا جراحت نمی‌تواند از رختخواب خارج شود.
bedfellowship
خواب‌رفتن در کنار هم، به معنای به اشتراک گذاشتن فضای خواب با دیگران و ایجاد دوستی و ارتباط بین افراد است.
bedflower
گل خواب، نوعی گل است که معمولاً در اتاق خواب یا نزدیکی تخت خواب قرار داده می‌شود.
bedfoot
پایه تخت، بخشی از تخت که بر روی زمین قرار می‌گیرد و از تخت پشتیبانی می‌کند.
bedford
بدفورد، نام یک شهر در انگلیس است که بخشی از شهرستان بدفوردشیر می‌باشد.