expiatist
شخصی که به اعمال جبرانی یا جبران گناهان اختصاص دارد.
expiative
عمل یا فعالیتی که برای جبران یا اصلاح انجام می‌شود.
expiator
شخصی که برای جبران گناه یا اشتباهی که انجام داده‌است، عملی انجام می‌دهد.
expiatory
مربوط به عملی که برای جبران گناه یا اشتباه انجام می‌شود.
expiatoriness
کیفیت یا ویژگی که به جبران گناه یا اشتباه مربوط می‌شود.
expiators
افرادی که برای جبران گناهان یا اشتباهات عمل می‌کنند.
expilate
عملی که برای جبران گناه انجام می‌شود.
expilation
عمل یا فرآیند جبران گناه یا اشتباه.
expilator
اپیلاتور وسیله‌ای برای از بین بردن مو از سطح پوست به‌صورت دائمی یا موقتی است.
expirable
قابل انقضا، به چیزی اشاره دارد که تاریخ اعتبار مشخصی دارد.
expirant
منقضی‌شونده، به چیزی اشاره دارد که به زودی به پایان می‌رسد یا اعتبار آن به پایان می‌رسد.
expirate
خارج کردن نفس، زدودن یا رهایی از جو، به معنای نفس کشیدن خارج از بدن است.
expirations
تاریخ‌های انقضا، زمان‌هایی که یک محصول یا قرارداد دیگر معتبر نیست.
expirator
وسیله‌ای که برای خارج کردن هوای کهنه و جایگزین کردن هوای تازه طراحی شده است.
expirer
انقضا کننده، به معنای کسی یا چیزی که تاریخ انقضا دارد.
expirers
انقضا کنندگان، مراجع به اشخاص یا مواردی که تاریخ انقضایی دارند.
expiries
تاریخ انقضاها، به تاریخ‌های مشخص اشاره دارد که کالاها یا خدمات دیگر معتبر نیستند.
expiringly
به معنای به سمت پایان آمدن، در حال نزدیک شدن به تاریخ انقضا.
expiscate
استخراج کردن یا درآوردن اطلاعات، به معنای آشکار کردن چیزی است.
expiscated
استخراج شده، به معنای به دست آمدن یا بیرون کشیدن اطلاعات.
expiscating
استخراج کردن، جستجوی دقیق و به‌دست‌آوردن اطلاعات یا جزئیات خاص از منبعی.
expiscation
فرآیند استخراج داده‌ها و اطلاعات به‌ویژه در تحقیقات یا مطالعات.
expiscator
شخصی که به استخراج اطلاعات و داده‌ها از منابع مختلف می‌پردازد.
expiscatory
مربوط به فرآیند استخراج اطلاعات یا جزئیات.
explainability
قابلیت توضیح دادن یا فهماندن یک سیستم یا مدل به دیگران.
explainable
قابل توضیح، آن چیزی که می‌تواند به‌راحتی به دیگران فهمانده شود.
explainableness
قابل توضیح بودن، خاصیتی که نشان‌دهنده این است که یک پدیده یا نظریه می‌تواند به شیوه‌ای قابل درک و منطقی توضیح داده شود.
explainingly
به صورت توضیحی، روشی برای بیان اطلاعات به نحوی که دیگران آن را راحت‌تر درک کنند.
explait
به وضوح بیان شده، اصطلاحاتی که به‌طور کاملاً مشخص و بدون ابهام ارائه شده‌اند.
explanate
توضیح دادن، فرایند بیان یا تفسیر یک موضوع یا ایده به صورتی که قابل فهم باشد.
explanative
توضیحی، ایجاد درکی به‌وسیله‌ی بیان و تشریح موضوعات.
explanatively
به طور توضیحی، به شیوه‌ای که درک مفاهیم را تسهیل کند.
explanator
توضیح‌دهنده، فردی که اطلاعات را به روشی ساده و قابل‌فهم تفسیر می‌کند.
explanatorily
به گونه‌ای که روشن‌کننده یا توضیح‌دهنده باشد.
explanatoriness
کیفیت یا حالت توضیح‌دهی.
explanitory
توصیف‌کننده، توضیح‌دهنده.
explantation
عمل توضیح یا توصیف یک موضوع.
explat
توضیح یا شرح.
explees
بیان احساسات یا افکار به طور واضح و صریح در یک موقعیت خاص.
explement
مکمل، یک عنصر اضافی که به کسب درک بهتر یا کامل‌تر از یک مفهوم کمک می‌کند.