foundery
کارخانهای که در آن فلز ذوب و شکلدهی میشود.
founderous
بنیانگذار، به معنای دارای روحیه و تمایل به ایجاد و تاسیس.
foundership
بنیانگذاری یک شرکت یا سازمان، دورهای که یک فرد یا گروه وظیفه تأسیس و راهبری آن را بر عهده دارد.
foundryman
شخصی که در صنعت ریختهگری کار میکند و به تولید قطعات فلزی مشغول است.
foundrymen
جمع واژه ریختهگر، به گروهی از افراد اشاره دارد که در صنعت ریختهگری همکاری میکنند.
foundrous
ویژگی یا مفهوم مرتبط با ریختهگری، بهویژه در نقوش و جزئیات تولیدات فلزی.
fountaineer
کسی که در طراحی و نگهداری فوارهها و آثار آبی تخصص دارد.
fountainless
منطقه یا محیطی که فاقد فواره یا منبع آب است، به ویژه از نظر زیباییشناسی و محیط زیست.
fountainlet
چشمه کوچک، منبع آب کوچک و زنده که معمولاً در باغها و پارکها یافت میشود.
fountainlike
شبیه به چشمه، اشاره به ویژگی یا خصوصیتی که به چشمه شباهت دارد.
fountainous
دارای چشمهها و منابع آب، معمولاً به مکانی اشاره دارد که پر از آب است.
fountainously
به طور چشمهای، اشاره به نوعی بیان یا جریان آزاد و روان دارد.
fountainwise
به شیوهای مشابه چشمه، اشاره به گردآوری و تنوع دارد.
founte
چشمه، منبع آب کوچک یا ناپیدا.
fountful
سرشار، مملو از چیزی، به طور خاص به معنای پر از منابع و ثروت.
fouquieria
نوعی گیاه چندساله از خانواده کرکی گان که اغلب در مناطق بیابانی یافت میشود.
fouquieriaceae
خانوادهای از گیاهان شامل درختان و درختچههایی که در مناطق خشک و بیابانی رشد میکنند.
fouquieriaceous
مربوط به خانواده فوقیریا، که نژادهایی از گیاهان را که در بیابانها زندگی میکنند شامل میشود.
fourb
در ورزش کریکت، به معنای زدن توپ با ضربهای که در چهارچوب زمین باشد و به زمین دیگری برود.
fourbagger
در ورزش بیسبال، اصطلاحی برای اشاره به زدن توپ به دور زمین است.
fourberie
چهاربری به معنای فریبکاری و استفاده از نیرنگ برای کسب برتری یا موفقیت در یک موقعیت است.
fourble
چهاربل به نوعی بازی است که ممکن است شامل میزان تفکر و استراتژی باشد.
fourche
چهارچه به معنای چنگالی است که بهخصوص در آشپزی کاربرد دارد.
fourchee
چهارچه نوعی چنگال است که معمولاً در سرو غذا استفاده میشود.
fourcher
چهارچر به معنای چنگ زدن یا استفاده از چنگال برای برش یا ارائه غذا است.
fourchet
چهارچنگال نوعی چنگالی است که معمولاً در تهیه غذاهای مختلف به کار میرود.
fourchite
فورچیت، نوعی ماده یا ابزار که بیشتر در کارهای هنری و صنایع دستی استفاده میشود.
fourdrinier
فوردرینییر، ماشینی است که در فرآیند تولید کاغذ استفاده میشود و به صورت پیوسته کاغذ را تشکیل میدهد.
fourer
فورر، به معنای فردی است که مسئولیت چندین عنصر را بر عهده دارد.
fourfiusher
فورفیشر، ابزاری تخصصی برای اندازهگیری دقیق در صنایع مختلف.
fourflusher
فورفلشر، به شخصی اطلاق میشود که برای جلب توجه یا فریب دیگران به طور غیر واقعی خود را بزرگتر از آنچه که هست نشان میدهد.
fourflushers
فورفلشرها، گروهی هستند که معمولاً دروغ میگویند یا بزرگنمایی میکنند.
fourgon
چهارگن، نوعی وسیله نقلیه باربری سبک که عمدتاً در حمل و نقل کالاها استفاده میشود.
fourgons
چهارگنها، وسایل نقلیهای که برای حمل بار به کار میروند و معمولاً در تعداد زیاد استفاده میشوند.
fourhanded
چهار دستی، اشاره به وضعیتی دارد که در آن چهار نفر به طور همزمان در یک فعالیت مشارکت دارند.
fourier
فوریه، مربوط به ریاضیات و فیزیک، به ویژه در تحلیل سیگنال و توابع پیچیده.
fourierian
فوریهای، مرتبط با یا مبتنی بر نظریهها و تکنیکهای فوریه.
fourierist
فوریهای، شخصی که در مطالعه یا استفاده از نظریههای فوریه تخصص دارد.
fourieristic
رویکردی که به تجزیه و تحلیل سیگنالها و توابع میپردازد و از تبدیل فوریه استفاده میکند.