fretsome
فراستنده، به وضعیتی اشاره دارد که در آن احساس تنش یا نگرانی وجود دارد.
frett
نگرانی به معنای دچار پریشانی ذهنی شدن بر روی موضوعی، مخصوصاً زمانی که غیرقابل تغییر باشد.
frettage
فرتاژ، تکنیکی در چاپ‌سازی است که از متدهای مختلف برای ایجاد طرح استفاده می‌کند.
frettation
فرتیشن، روشی است برای ایجاد عمق یا بافت در آثار هنری.
frette
فرت نام یک برند معتبر ایتالیایی است که به خاطر تولید ملحفه و تشک‌های لوکس معروف است.
fretten
دلواپس شدن، نگران یا ناراحت بودن به خاطر یک اتفاق یا مشکل.
fretter
دلواپس کنننده، کسی که مداوم نگران و ناراحت است.
fretters
دلواپس‌ها، افرادی که به شدت نگران هستند و ممکن است از شادی‌ها دور بمانند.
fretty
دلواپس، کسی که به شدت نگران است و جزئیات را بیش از حد مهم می‌شمارد.
frettier
دلواپس‌تر، در مقایسه با دیگران، کسی که نگرانی بیشتری دارد.
frettiest
بسیار زیبا یا خوش قیافه، در اینجا به چیزی اشاره دارد که از همه زیباتر است.
frettingly
به صورت نگران و مضطرب، وقتی که درباره چیزی ناراحت یا نگران هستیم.
fretum
یک واژه لاتین که به معنای تنگه یا دریای باریک است.
fretways
مسیرهای باریک یا باریک، معمولاً در زمینه جغرافیا یا سفر استفاده می‌شود.
fretwise
به معنی به طور مرتب یا در ترتیب مشخص، مخصوصاً در زمینه سازماندهی.
fretworked
به معنای کار شده با دقت و ظرافت، معمولاً در کارهای چوبی یا دیگر هنرها.
fretworks
فریم‌ها و طرح‌های ظریف و پیچیده که معمولا روی چوب یا فلز ایجاد می‌شوند و جنبه‌های زینتی دارند.
freud
زیگموند فروید، روانشناس اتریشی که نظریات مهمی در زمینه روان‌کاوی و رفتار انسانی ارائه کرد.
freudianism
یک مکتب فکری در روانشناسی که بر اساس نظریات زیگموند فروید شکل گرفته‌است و به بررسی ناخودآگاه و تاثیر آن بر رفتار انسان می‌پردازد.
freudism
مکتبی که به نظریات فروید در مورد ناخودآگاه و تأثیرات آن بر رفتار و اختلالات روانی توجه دارد.
freudist
فردی که به نظریات روانشناسی زیگموند فروید پایبند است یا روش‌های روان‌کاوی او را دنبال می‌کند.
friability
خصوصیتی که در آن یک ماده به راحتی شکستنی یا خردشدنی است.
friableness
نرمی، شکنندگی، به حالتی اطلاق می‌شود که مواد به آسانی شکسته یا خرد شوند.
friandise
خوراکی، شيرینی، به هر چیزی که خوشمزه و دلچسب باشد به ویژه در جشن‌ها اطلاق می‌شود.
friarhood
وضعیت یا مقام یک راهب، به خصوص در کلیساهای کاتولیک.
friarly
به حالت یا رفتار راهبی اشاره دارد، معمولاً با ویژگی‌های خاصی همراه است.
friarling
راهبه جوان، یک فرد جوان که در حال یادگیری و تمرین در یک فرقه است.
friation
فرآیند خم کردن یا ایجاد بافتی نرم به ویژه در مورد نان.
frib
فرایب، یک موجود خیالی و رنگارنگ، معمولاً در داستان‌های کودکانه ظاهر می‌شود.
fribby
فرایبی، یک صفت برای توصیف چیزی بامزه و شادی آور.
fribbled
فرایبل، در اینجا به معنای وقت‌گذرانی یا بازی کردن بی‌هدف است.
fribbleism
فرایبل‌ئیسم، فلسفه‌ای که بر روی شادی و بی‌اهمیتی تمرکز دارد.
fribbler
فرایبلر، شخصی است که دیگران را با رفتار شاد و سرگرم‌کننده خود خوشحال می‌کند.
fribblery
فرایبلری، به سبکی از نوشتن یا رفتار اشاره دارد که با شادابی و زیبایی است.
fribblers
فرابلر به شخصی اطلاق می‌شود که به طور غیرجدی رفتار می‌کند و معمولاً شوخی می‌کند.
fribbling
عمل بی‌اهمیت یا شوخی کردن در شرایطی که جدی‌تر باید بود.
fribblish
دارای خصوصیات فرابلی، معمولاً به طور غیرجدی و شوخی.
friborg
نامی که به یک شخصیت خاص یا اصطلاح در دنیای بازی‌ها داده می‌شود.
friborgh
اصطلاحی که به یک موجود یا شخصیت خیالی خاص اشاره دارد.
fribourg
نام یک شهر در سوئیس که به خاطر زیبایی‌های طبیعی و فرهنگی معروف است.