indianesque
به نوعی مربوط به هند یا با الهام از فرهنگ هند اشاره دارد.
indianhood
ایندیان هود به معنای هویت و فرهنگ مردم هندی است.
indianian
ایندیانی به افرادی اطلاق می‌شود که از ایالت ایندیانا هستند یا به آن تعلق دارند.
indianians
هندی‌ها، افرادی که به کشور هند تعلق دارند یا در آنجا زندگی می‌کنند.
indianist
هندشناس، شخصی که به مطالعه هند و فرهنگ آن می‌پردازد.
indianite
هندی، یک نوع معدنی نادر که در هند یافت می‌شود.
indianization
هندستانی شدن، فرایند انطباق یا ادغام فرهنگ و عادات محلی با فرهنگ هندی.
indiary
دفتر یادداشت، محلی برای ثبت افکار و احساسات.
indicable
قابل استناد، اقداماتی که می‌توان به آن‌ها در یک فرآیند قانونی اشاره کرد.
indical
اندیکال به ویژگی‌ها یا نشانه‌هایی اشاره دارد که یک حالت یا وضعیت خاص را نشان می‌دهند.
indicans
اندیکانس‌ها ترکیبات شیمیایی هستند که می‌توانند نشان‌دهنده وجود یک ترکیب دیگر باشند.
indicanuria
اندیکانوریا به وجود اندیکان در ادرار اشاره دارد که می‌تواند نشانه‌ای از مشکلات گوارشی باشد.
indicatable
قابل نشان دادن، به معنای قابلیت ارائه و نمایش اطلاعات یا داده‌ها است.
indicational
اشاره‌ای به ویژگی‌ها و نشانه‌هایی است که به معنای خاصی دلالت می‌کنند.
indicatively
به طور اشاره‌ای، به معنای بیان یک وضعیت یا ویژگی به‌طور نامشخص یا ضمنی است.
indicativeness
مشخص بودن، کیفیت یا ویژگی‌ای که چیزی را نشان می‌دهد یا اطلاعاتی ارائه می‌دهد.
indicatoridae
خانواده‌ای از پرندگان که به دلیل رفتارهای خاص خود شناخته می‌شوند.
indicatorinae
زیرخانواده‌ای از پرندگان در خانواده‌ی indicatoridae با ویژگی‌های خاص.
indicavit
فعل قدیمی به معنی نشان دادن یا اعلام کردن.
indice
فهرست، لیستی از عناوین یا مقالات که به ترتیب الفبایی یا موضوعی سازماندهی شده است.
indicial
مربوط به اندیس، یا نمایانگر یک رابطه یا معادله خاص.
indicially
به صورت نشانه‌ای یا دلالتگر، به روش‌هایی که به نشانه‌ها و دلالت‌ها اشاره دارند.
indicias
نشانه‌ها یا دلالت‌ها، مقادیری که به وجود یک واقعیت یا رویداد اشاره دارند.
indicible
غیرقابل بیان، به چیزی اشاره دارد که نمی‌تواند به راحتی با کلمات توصیف شود.
indiciums
نشانه‌ها یا نمایانگرها، مواردی که نشان‌دهنده یک واقعیت یا مفهوم هستند.
indico
به معنای ارائه یا به نمایش گذاشتن است.
indictability
قابل اتهام بودن، شرایط یا قابلیت‌هایی که تحت آن افراد می‌توانند متهم شوند.
indictableness
قابل کیفر بودن، وضعیتی که اقدامی می‌تواند منجر به صدور کیفرنامه شود.
indictably
به شیوه‌ای که موجب کیفر شود، در شرایطی که یک عمل تحت تعقیب قانونی قرار می‌گیرد.
indictee
شخصی که تحت تعقیب قانونی قرار دارد و کیفرنامه‌ای علیه او صادر شده است.
indictees
افرادی که به طور رسمی به جرم کیفر می‌شوند و علیه آن‌ها کیفرنامه صادر شده است.
indicter
شخصی که کیفر را ارائه می‌دهد یا تقاضای کیفر می‌کند.
indicters
افرادی که کیفر را ارائه می‌دهند یا در روند قانون‌گذاری ایفای نقش می‌کنند.
indictional
اندیکشنی، به معنای دوره یا زمان‌سنجی خاصی است که در تاریخ یا زمینه‌های قانونی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
indictive
اندیکتیو، به معنای شواهد یا علائمی که نشانگر چیزی هستند، به ویژه در زمینه قانون.
indictor
اندیکتور، به معنای نشانه یا عاملی است که نشان‌دهنده اطلاعات خاصی می‌باشد.
indictors
نشانه‌ها، به معنای مجموعه‌ای از عوامل یا معیارهایی هستند که اطلاعات خاصی را ارائه می‌دهند.
indidicia
اندیدیا، به معنای نشانه‌ها یا علامات مخصوصی است که در زمینه‌های مختلف مانند پست یا مواد مرتبط استفاده می‌شود.
indienne
اندین، به معنای نوع خاصی از پارچه یا لباس است که معمولاً در مناطق خاصی استفاده می‌شود.
indiferous
بی‌تفاوت، عدم توجه یا نداشتن احساس نسبت به موضوعی.