infelonious
اینفلونوس، صفتی برای توصیف کارها یا اقداماتی که غیرمعمول یا غیرمنتظره هستند.
infelt
درک عمیق، احساس کردن یا تجربه کردن چیزی بر اساس احساسات و حالات درونی.
infeminine
زنانگی، صفتی که به ویژگیها و رفتارهای مربوط به زنان اشاره دارد.
infenible
غیرقابل فهم، به طور خاص به حالتی اشاره دارد که قابل درک یا تصور نباشد.
infeodation
فئوداسیون، فرآیند یا سیستم اعطای زمین و قدرت به اتباع در یک ساختار اجتماعی مشخص.
infeof
فئوف، عمل واگذاری زمین به زیر دستان در یک سیستم فئودالی.
infeoff
در حقوق فئودالیقراردادی است که در آن مالک زمین، مالکیت یا حقوق استفاده از زمین را به دیگران منتقل میکند.
infeoffed
شکل گذشته فعل infeoff، به معنای اعطای زمین به دیگران.
infeoffing
فرایند اعطای زمین به دیگران، به ویژه در نظام فئودالی.
infeoffment
عمل یا پروسه اعطای زمین، مخصوصاً در زمینه حقوقی.
infeoffs
مجموعهای از زمینهایی که به افراد اعطا شدهاند، به ویژه در سیستم فئودالی.
inferable
قابل نتیجهگیری، به معنای اینکه میتوان از شواهد نتیجهای گرفت.
inferably
بهگونهای که بتوان از آن نتیجهگیری کرد، به طوری که به وضوح قابل استنباط باشد.
inferent
مربوط به استنتاج یا نتیجهگیری، به ویژه در زمینه منطقی.
inferentialism
نظریهای که به اهمیت استنتاج در دانش و عقاید میپردازد.
inferentially
بهصورت استنباطی، به روشی که در آن میتوان نتیجهگیری کرد.
inferial
پیوندی به استنتاج یا استدلال، ممکن است به ویژگیهای استنتاجی اشاره کند.
inferible
قابل استنباط، به معنای اینکه چیزی میتواند از دادهها یا نشانهها نتیجهگیری شود.
inferiorism
اینگریوریسم، باور به اینکه یک گروه از لحاظ اجتماعی یا فرهنگی از گروه دیگری پایینتر است.
inferiorize
inferiorize، به معنای کم ارزش کردن یا کاهش مقام و اهمیت یک گروه از مردم.
inferiorly
inferiorly، به معنای پایینتر از سطح مطلوب یا ارزش خود.
inferiorness
inferiorness، به معنای پایین بودن از حیث ارزش یا کیفیت نسبت به دیگران.
infern
infern، به معنای جهنم یا مکانی تاریک و پر از ناامیدی در داستانها.
infernalism
اینفرنالیزم به یک فلسفه و نگرش دربارهٔ شرایط بسیار دشوار و جهنمی اشاره دارد.
infernality
حالت یا کیفیت جهنمی، به ویژه در شرایط دشوار یا ناخوشایند.
infernalize
به جهنمی کردن یا سخت و دشوار کردن شرایط اشاره دارد.
infernally
بهطور جهنمی، به شدت و بهطور ناخوشایند.
infernalry
به ویژگیهای جهنمی یا حس ناامیدی و سختی اشاره دارد.
infernalship
به حالت یا کیفیت جهنمی، به ویژه در رفتار یا گفتار، اشاره دارد.
inferoanterior
اینفروآنترِیِر به ناحیهای اشاره دارد که در قسمت پایینی و عقب یک ساختار آناتومیکی قرار دارد.
inferobranch
اینفروبرنچ به بخشی اشاره دارد که زیر شاخهها یا عضوهایی که برای تنفس آبزیان ضروری هستند قرار دارد.
inferobranchiate
ایینفروبرنچیاته به موجوداتی اشاره دارد که ساختارهای خاصی برای تنفس در آب دارند.
inferofrontal
اینفروفروتال به ناحیهای از مغز اشاره دارد که در قسمت پایینی لوب پیشانی قرار دارد.
inferolateral
اینفرو لترال به نشانهای اشاره دارد که در قسمت پایین و طرفین یک ساختار آناتومیکی قرار دارد.
inferomedian
اینفرو مدیان به نقطه یا خطی اشاره دارد که در قسمت زیرین و درمیان قرار دارد.
inferoposterior
اینفروپستریور به معنی قسمت پایینی و عقب یک ساختار است، بهویژه در آناتومی و پزشکی به کار میرود.
inferrer
استنباطکننده، شخصی که از شواهد یا اطلاعات موجود نتیجهگیری میکند.