lavishness
سطح بالای تجمل و غنای یک محیط یا تجربه.
lavolta
رقص قدیمی و ویلن-مانند که به صورت دورانی انجام میشود.
lavrock
نوعی پرنده که معمولاً در زمینهای باز و نواحی کشاورزی زندگی میکند و پرندگان زیزنگی است.
lavrocks
جمع 'لاورک'، به نوعی پرنده با آواز زیبا اشاره دارد.
lavroffite
معدنی نادر که معمولاً در مکانهای خاص زمینشناسی یافت میشود.
lavrovite
معدنی که به دلیل وجود خواص شیمیایی خاص خود مشهور است.
lawabidingness
رعایت قوانین و مقررات جامعه، نشاندهنده مسئولیتپذیری فردی است.
lawbook
کتابی که شامل قوانین و مقررات حقوقی است.
lawbreak
قانونشکن، فردی که قوانین را نقض میکند و به طور غیرقانونی عمل میکند.
lawbreaking
عمل نقض قوانین، که میتواند به جریمه یا مجازات منجر شود.
lawcraft
فن و عمل وکیلگری یا پیروی از اصول قانونی.
lawed
عمل تحت تأثیر قانون قرارگرفتن، یا تأثیر قانونی داشتن.
laweour
مفهوم یا بررسی خاص در علوم حقوقی.
lawfullness
رعایت قوانین و مقررات، درستی و قانونی بودن.
lawfulness
قانونی بودن به معنی مطابقت با قوانین و مقررات حاکم بر یک جامعه است.
lawgive
قانونگذاری به عمل ایجاد یا وضع قوانین و مقررات اشاره دارد.
lawyeress
وکیل زن، به زنی اشاره دارد که در زمینه وکالت فعالیت میکند.
lawyeresses
وکیلهای زن، به جمع وکیلهای مؤنث اشاره دارد.
lawyery
وکالتی، به حرفه یا مهارتهای مربوط به وکالت اشاره دارد.
lawyerism
وکالتگرایی، به اصول و قواعد حرفهای مرتبط با وکلا اشاره دارد.
lawyerly
به معنای داشتن خصوصیات یا رفتارهای مرتبط با وکالت یا حقوقدانی.
lawyerlike
به معنای شباهت به یک وکیل، به ویژه در رفتار و روشهای تفکر.
lawyerling
به معنای یک وکیل تازهکار یا نوپا در حرفه وکالت.
lawine
به معنای نوعی برف که لغزش کرده یا سقوط کرده است.
lawines
به معنای انواع مختلف برفدستها و سقوط برف و یخ.
lawing
روند وضع قوانین، به ویژه در زمینه حقوقی و اجتماعی.
lawings
جمع واژه قانون، اشاره به چندین قانون یا آئیننامه دارد.
lawish
حالت یا طرز تفکری که بیاحترامی به قوانین یا ضوابط است.
lawk
اکسپرسیونی برای بیان خندیدن یا تفریح کردن.
lawlants
منطقهای که تحت قوانین خاصی سازماندهی شده است.
lawlessly
بهصورت غیرقانونی یا بدون احترام به قوانین عمل کردن.
lawlike
شبیه قانون، که به قوانین و قواعد مشابه میباشد.
lawmake
کسی که قوانین جدید را میسازد یا قوانین موجود را اصلاح میکند.
lawmonger
کسی که در زمینه ساختن و پیشنهاد قوانین فعالیت میکند.
lawned
چمن کاری شده، به ویژه برای زیبایی یا پوشش زمین.
lawner
کسی که به کار چمنزنی و نگهداری از چمنها مشغول است.
lawny
دارای چمن، به ویژه در مکانهایی که برای فعالیتهای تفریحی مناسب است.