be on the piss
به معنای صرف زمان زیادی را به نوشیدن الکل اختصاص دادن.
be on the rag
عبارتی غیررسمی که به دوره قاعدگی زنان اشاره دارد.
be on the receiving end
عبارت برای اشاره به شخصی که چیزی را از دیگری دریافت می‌کند، به ویژه در زمینه انتقاد یا صدمه.
be on the take
عبارت برای توصیف شخصی که در حال دریافت رشوه یا پول غیرقانونی است.
be on the watch
عبارت برای اشاره به حالت هوشیار و آماده بودن برای مشاهده یا واکنش به چیزی.
be on the wrong tram
عبارتی برای توصیف وضعیت نادرست یا در مسیر نادرست بودن.
be on to a good thing
عبارتی که به معنای شناسایی یک فرصت یا مزیت خوب است.
be on to someone
به فردی مشکوک شدن یا به راز او پی بردن.
be on to something
به یک ایده یا کشف جدید و مهم پی بردن.
be open to debate
آمادگی برای بحث و گفتگو در مورد یک موضوع.
be open with
صادق و روراست بودن در ارتباط با دیگران.
beothuk
یک گروه بومی در نیوفاندلند که فرهنگ و زبان منحصر به‌فردی داشتند.
be out of luck
بدشانسی آوردن یا در موقعیتی قرار گرفتن که دیگر گزینه‌ای وجود ندارد.
be out of one's element
در جای خود نبودن به معنای اینکه فرد در موقعیت یا محیطی قرار دارد که با آن آشنا نیست و احساس راحتی نمی‌کند.
be out of the frame
از قاب خارج بودن به معنای اینکه یک شیء، به‌خصوص عکس یا نقاشی، دیگر در قاب مشخص خود قرار ندارد.
be out of there
بهترین راه حل این است که فوراً یک مکان را ترک کنید.
be out on one's ear
از سر کار یا یک موقعیت اجتماعی اخراج شدن یا طرد شدن.
be out to get someone
شخصی که به تلافی یا به نحوی به دنبال آسیب رساندن به دیگری است.
be over
به پایان رسیدن یا خاتمه یافتن یک فعالیت یا رویداد.
be part and parcel of
قسمتی جدایی‌ناپذیر از یک کار یا مسئولیت.
be party to
در توافق یا تصمیمی شرکت داشتن.
be poles apart
کاملاً متفاوت یا مخالف.
be pushing up daisies
به معنی مردن است.
be putty in someone's hands
به راحتی تحت تأثیر قرار گرفتن یا کنترل شدن.
bequeath
به ارث گذاشتن، به کسی چیزی را در وصیت‌نامه دادن.
bequest
هدیه یا ارثی که شخص پس از مرگ خود به یک شخص یا سازمان می‌دهد.
be quick off the mark
به سرعت عمل کردن و سریع واکنش نشان دادن در یک موقعیت.
be quick on the uptake
توانایی سریع در درک و فهم موضوعات یا اطلاعات جدید.
ber
یک اصطلاح فنی که در پروژه‌ها و زبان‌های برنامه‌نویسی به کار می‌رود.
berber
مردمی که در شمال آفریقا زندگی می‌کنند و زبان و فرهنگ خاص خود را دارند.
berberine
برابرین، ترکیبی طبیعی است که معمولاً در گیاهان برزنجوش یافت می‌شود و به عنوان مکمل و دارو در طب سنتی استفاده می‌شود.
berberis
برابرین، نوعی درختچه از خانواده زرشکی‌ها می‌باشد که به خاطر توت‌های زرد و خاصیت دارویی‌اش معروف است.
bereave
بی‌نوایی به معنی از دست دادن شخصی عزیز است، معمولاً در نتیجه مرگ.
bereaved
بی‌نصیب به کسانی اطلاق می‌شود که شخصی نزدیک و عزیزشان را از دست داده‌اند.
bereavement
بی‌نصیب شدن، تجربه و احساس ناشی از فقدان یک عزیز به خاطر مرگ است.
bereavement counselling
مشاوره بی‌نصیب به نوعی مشاوره اشاره دارد که به افراد کمک می‌کند تا با درد و غم ناشی از فقدان یک عزیز کنار بیایند.
bereavement counsellor
مشاوری که به افراد کمک می‌کند تا با احساسات و مشکلات ناشی از از دست دادن عزیزانشان مقابله کنند.
be reet
عبارتی غیررسمی به این معنا که خوب، درست یا مناسب است.
bergamot
نوعی درخت میوه که میوه‌اش اغلب برای عطر و طعم‌دهی استفاده می‌شود.
bergen
شهر بزرگی در نروژ که به خاطر زیبایی‌های طبیعی‌اش مشهور است.