monisher
مونی کننده به فردی اطلاق میشود که عدم رفتار مناسب را گوشزد کرده و به اصلاح آن کمک میکند.
monishes
سرزنش کردن، انتقاد کردن از کسی به خاطر کارهای نادرست یا رفتارهای نامناسبش.
monishing
سرزنش کردن، انتقاد کردن از کسی به خاطر رفتار نادرست.
monishment
عمل سرزنش و انتقاد از کسی به خاطر اشتباهاتش.
monist
فردی که به نظریه مونیسم اعتقاد دارد و بر این باور است که همه اشیاء و پدیدها یکی هستند.
monistic
مربوط به مونیسم، نظریهای که همه اشیاء را یکسان و مرتبط میداند.
monistical
مربوط به مونیسم، دیدگاهی که بر وحدت و یگانگی تأکید دارد.
monistically
مونیستی، به معنای فلسفهای که همه چیز را به عنوان یک کلیت واحد میبیند و تأکید بر یگانگی و یکپارچگی جهان دارد.
monists
مونیست، شخصی که به فلسفه مونیسم اعتقاد دارد و بر یگانگی و یکپارچگی ماده تأکید میکند.
monitary
مونیترای، مرتبط با نظارت بر پول و نقدینگی در یک سیستم اقتصادی.
monitive
مونیوتیو، اشارهکننده به محتوای هشداردهنده یا آموزشی یک اثر ادبی.
monitorial
مونیترال، مرتبط با نظارت و رصد وضعیت به منظور بهبود فرآیندهای یادگیری.
monitorially
بهصورت مونیترال، اشاره به نظارت و بررسی مستمر در انجام امور.
monitorish
مانیتوری، صفت مرتبط با نظارت و کنترل که معمولاً برای توصیف سبک یا نگرش به کار گرفته میشود.
monitorship
نظارت، عمل یا وظیفه نظارت بر چیزها یا افراد.
monitress
مانیترس، زنی که مسئول نظارت و کنترل در یک محیط آموزشی یا اجتماعی است.
monitrix
مانیتریکس، یک زن که در نقش نظارت و تهیۀ آموزشها به کار میرود.
monkbird
پرندهٔ راهب، نوعی پرنده مشهور به صدای خاص و رنگهای جذاب آن.
monkcraft
هنر راهبان، روشی از زندگی و تفکر که بر سادگی و آگاهی تمرکز دارد.
monkdom
راهبی، وضعیت یا زندگی یک راهب که معمولاً شامل تمرکز بر فعالیتهای مذهبی و دوری از زندگی دنیوی است.
monkeyboard
مونوکیبورد، یک کیبورد خاص که به صورت تک صدا عمل میکند و میتواند صداهای جذابی تولید کند.
monkeyface
صورت میمون، اصطلاحی برای توصیف صورتی با ویژگیهای شاد و خندهدار مانند یک میمون.
monkeyfy
میمونوار کردن، به معنای اضافه کردن عنصر سرگرمی یا شاد به یک چیز.
monkeyfied
میمونوار شده، به وضعیتی اشاره دارد که ویژگیهای شاد و سرگرم کننده به یک چیز افزوده شده باشد.
monkeyfying
فرایند میمونوار کردن، به معنی افزودن عناصر سرگرمکننده و شاد به یک محتوا.
monkeyhood
دورانی از زندگی که در آن فرد ویژگیها و رفتارهای مرتبط با میمونها را نشان میدهد، به ویژه دوران کودکی.
monkeyish
وابسته به ویژگیها یا رفتارهایی که به میمونها نسبت داده میشود، به ویژه شوخطبعی و بازیگوشی.
monkeyishly
به طور وابسته به رفتار یا ویژگیهای میمونی، به ویژه در زمینه بازیگوشی.
monkeyishness
کیفیت یا حالتی که به رفتارهای میمونمانند مربوط میشود، به ویژه در زمینه سرگرمی و بازیگوشی.
monkeyism
رفتار یا ویژگیهای مشابه میمونها، معمولاً در زمینه شوخی و بازیگوشی.
monkeylike
وابسته به ویژگیها یا رفتارهای شبیه به میمونها، به ویژه چابکی و حرکات.
monkeynut
مغز میمون، نوعی حبوبات که به دلیل مواد مغذی خود در برخی مناطق مصرف غذایی دارد.
monkeypod
درخت میمونپاد، درختی با تاج بزرگ و غلافهای خوراکی که در دکوراسیون استفاده میشود.
monkeypot
مغز میمون به نوعی ظرف آشپزی اطلاق میشود، هرچند که چندان مرسوم نیست.
monkeyry
میمونرانی به فعالیتهای سرگرمکننده یا مرتبط با میمونها اشاره دارد.
monkeyrony
میمونرانی به حالتی جالب یا خندهدار اشاره دارد.
monkeyshine
میمونبازی به طور کلی به رفتارهای بازیگوش و شیطنتآمیز اطلاق میشود.
monkeytail
میموندم، یک نژاد خاص از میمونها که به خاطر دم منحصر به فردی که دارد، شناخته میشود.
monkeries
میمونهای جالب، کلمهای توام با شوخی و بازی که به میمونهایی با ویژگیهای خاص اشاره دارد.
monkeryies
میمونهای جالب، یک نوع خاص از میمونها که معمولاً در نمایشگاهها نمایش داده میشوند.