overboast
بزرگنمایی در مورد دستاوردهای شخصی به طور افراطی.
overboastful
شخصی که به طور افراطی و ناپسند از خود تعریف میکند و به موفقیتهایش میبالد.
overboastfully
به طرز افراطی و ناپسند از خود تعریف کردن یا برتری جویی کردن.
overbody
عمل ایجاد کردن یا نمایاندن عوارض و جزئیات به صورت غیرضروری یا افراطی در هنر یا طراحی.
overbodice
بخشی از لباس که زیر قسمتهای بالایی قرار میگیرد و میتواند به شکل افراطی تزئین شود.
overboding
احساس یا پیشبینی منفی مبالغهآمیز درباره وضعیت آینده.
overboil
بیش از حد جوشاندن، به حالتی اطلاق میشود که ماده غذایی به طور غیرضروری تحت حرارت قرار گیرد و دما بیش از حد بالا برود.
overboldly
به طور بیش از حد جسورانه، به معنی انجام عمل یا بیان نظر با اعتماد به نفس یا جسارت غیرمعمول.
overboldness
جسارت و بیپروا بودن بیش از حد، به حالتی گفته میشود که فرد به طور غیرمنطقی شجاع است.
overbookish
بیش از حد کتابی، به حالتی اطلاق میشود که فرد بیش از حد به مطالعه و یادگیری کتابی میپردازد و زندگی اجتماعی را فراموش میکند.
overbookishly
به طور بیش از حد کتابی، به معنای مطالعه یا تمرکز بیش از حد بر روی مواد آکادمیک بدون توجه به زندگی اجتماعی.
overbookishness
بیش از حد کتابی بودن، به حالتی اطلاق میشود که فرد به طور مفرط بر روی مطالعه و تحصیلات تمرکز میکند و از تعاملات اجتماعی غافل میشود.
overbooming
رونق بیش از حد، به معنای رشد غیرطبیعی و سریع در اقتصاد یا سایر جنبهها که ممکن است منجر به مشکلاتی شود.
overborn
بیش از حد ساخته شده یا آفریده شده، معمولاً به معنای بیش از حد بزرگ یا پیچیده.
overbound
بسته و محدود به بیش از حد، که مانع از آزادی عمل یا نوآوری میشود.
overbounteous
خوشبختانه و به طرز فوقالعادهای فراوان، به ویژه در مورد منابع یا نعمتها.
overbounteously
به طرز افراطی سخاوت آمیز، به ویژه در مورد بخشش یا فراهم کردن منابع.
overbow
بیش از حد خم کردن یا کشیدن، به ویژه در زمینههای مربوط به کمانداری یا گیاهان.
overbowed
حالت یا ویژگی خمیدگی بیش از حد، به ویژه در اشیاء یا سازهها.
overbowl
بیش از حد پختن یا آمادهسازی غذا، به ویژه مایعات.
overbrace
استفاده از تیرک یا ساختاری اضافی برای تقویت یا حمایت.
overbraced
حالت یا خصوصیت تقویت بیش از حد یک ساختار برای افزایش ایمنی.
overbracing
عمل یا فرآیند تقویت بیش از حد برای تأمین استحکام.
overbrag
بیش از حد خودستایی کردن، به معنای صحبت کردن یا ابراز کردن خود به طوری که نشان دهد فرد بسیار بیشتر از آنچه هست موفقیت دارد.
overbragged
فعل گذشته 'overbrag' که به معنای بیش از حد خودستایی کردن در گذشته است.
overbragging
فرایند بیش از حد خودستایی کردن، به معنای بیان کردن موفقیتهایی که ممکن است غیرواقعی باشند.
overbray
زیاد نعره زدن، به معنای صدای نعره مادیانی که بیش از اندازه بلند و شدید باشد.
overbrained
حالت ذهنی که در اثر فشار یا اطلاعات زیاد، فرد احساس خستگی و سردرگمی کند.
overbrake
بیش از حد ترمز کردن، به معنای کاهش سرعت به طور ناگهانی که ممکن است خطرناک باشد.
overbraked
شکستن بیش از حد، استفاده از سیستم ترمز به صورت ناگهانی یا غیرضروری که ممکن است منجر به بیثباتی خودرو شود.
overbraking
ترمز گرفتن بیش از حد، حالتی که در آن راننده بدون نیاز و به صورت افراطی از ترمز استفاده میکند.
overbranch
شاخهزنی بیش از حد، حالتی که در آن درخت به طور غیرطبیعی یا زیاد شاخههای جدید تولید میکند.
overbravado
شجاعت افراطی، حالتی که فرد با اعتماد به نفس کاذب یا شجاعت بیش از حد به انجام کارها میپردازد.
overbrave
شجاعت افراطی، حالتی که فرد شجاعت بیشتری از آنچه نیاز است، از خود نشان میدهد و ممکن است خطرات بیشتری را بپذیرد.
overbravely
بهطرز افراطی شجاعانه، تصرف کردن به شکلی که از حد معمول بیشتر باشد و ممکن است عواقبی داشته باشد.
overbraveness
بیش از حد شجاعت، به معنای رفتار نامعقول و پرخطر به خاطر شجاعت زیاد.
overbravery
شجاعت بیش از حد، به معنی شجاعت زیاد که میتواند بر تأثیرات منفی تأکید کند.
overbreak
شکست بیش از حد، به معنای آسیبدیده شدن یا خراب شدن چه در مواد و چه در مکانیزمها.