overrigidly
به طور سختگیرانه و بدون انعطافپذیری عمل کردن، که ممکن است منجر به پیامدهای منفی یا نادیده گرفتن موقعیتها شود.
overrigidness
حالتی که در آن افراد یا ساختارها بسیار سختگیرانه عمل میکنند و انعطافپذیری را از دست میدهند.
overripen
بیش از حد رسیده شدن به حالتی گفته میشود که میوهها یا سبزیجات به مرحلهای میرسند که دیگر قابل خوردن نیستند.
overroast
به حالتی گفته میشود که چیزی بیش از حد حرارت داده شود و در نتیجه کیفیت خود را از دست بدهد.
overroasted
برشته شدن بیش از حد، به معنای اینکه ماده غذایی به اندازهای گرم شده باشد که طعم و مزه آن تغییر کند و اغلب تلخ یا سوخته شود.
overromanticize
بیش از حد رمانتیک کردن، به معنای اغراق در جنبههای احساسی و رمانتیک داستان یا تجربه.
overromanticized
بیش از حد رویاپردازانه، موردی که در آن احساساتی غیرواقعی و زیباگرا به چیزی نسبت داده میشود.
overromanticizing
رومانتیک کردن بیش از حد، فرایندی که در آن چیزها به گونهای بیان میشوند که احساسات عاطفی و رمانتیک بر واقعیت غلبه میکند.
overrooted
بیش از حد ریشهدوانده، حالتی که در آن یک گیاه یا درخت ریشههایش به شدت در زمین نفوذ کرده باشد.
overrose
بیش از حد گلدار، حالتی که در آن افراط در استفاده از رنگهای صورتی و قرمز به تصویر کشیدن چیزی، احساس خاصی را منتقل میکند.
overrulingly
به معنی به طور قطعی و بدون مقاومت یا اعتراض دیگران، در زمینه تصمیمها و اصلاحات استفاده میشود.
overrunningly
به معنی به طور مفرط و با شدت بالا، معمولاً در زمینه کار یا تلاشهای بیش از حد مورد استفاده قرار میگیرد.
overrusset
به معنی دارای رنگ قهوهای مایل به قرمز، معمولاً در زمینه رنگها یا تداعیهای زیبایی شناختی استفاده میشود.