recubation
بازسازی به فرآیند قرار دادن مجدد تخم‌مرغ‌ها یا جوجه‌ها در شرایط مناسب اشاره دارد.
recueil
مجموعه‌ای از آثار ادبی یا هنری که در یک کتاب یا جلد جمع‌آوری شده است.
recueillement
به معنای تأمل و تفکر عمیق است که در آن فرد به آرامش و تفکر درونی می‌پردازد.
reculade
عقب‌نشینی، حرکت به سمت عقب یا انصراف از موضع قبلی.
recule
عقب‌نشینی، زمانیکه نیاز به تغییر رویکرد یا استراتژی احساس می‌شود.
recultivate
دوباره کشت کردن، فرآیند آماده‌سازی زمین یا عاداتی برای دوباره بهبود.
recultivated
دوباره کشت شده، اراضی که پس از اصلاح دوباره مورد بهره‌برداری قرار گرفته‌اند.
recultivating
در حال دوباره کشت کردن، به فرآیندهایی اشاره دارد که در حال حاضر در حال انجام است.
recultivation
فرآیند دوباره کشت کردن، بازسازی و بهبود زمین‌های آسیب‌دیده.
recumb
در حال دراز کشیدن یا خوابیده بودن، به ویژه در حالت غیررسمی.
recumbence
وضعیت دراز کشیدن یا خوابیده، به ویژه در زمینه‌های هنری و ادبی.
recumbency
وضعیتی که در آن فرد دراز کشیده است، به ویژه در پزشکی و مراقبت‌های بهداشتی.
recumbencies
جمع کلمه ی دراز کشیدن، به حالات مختلف دراز کشیدن اشاره دارد.
recumbently
به صورت دراز کشیده یا خوابیده، در توصیف حالت و نوع حرکت.
recuperability
توانایی بهبودی یا برگشت به حالت اولیه، به ویژه پس از بیماری یا آسیب.
recuperance
بهبودی، به معنای روند بازگشت به وضعیت قبلی و سلامتی بعد از بیماری یا آسیب.
recuperativeness
توانایی بازگشت به حالت قبلی یا بهبود شرایط، معمولاً بهداشتی یا جسمی.
recuperatory
مربوط به بازگشت به سلامتی یا قدرت، معمولاً در زمینه روش‌های درمانی.
recuperet
به معنای بهبود یا بازگشت به حالت قبلی بعد از بیماری یا آسیب، هرچند کمتر استفاده می‌شود.
recure
به معنای درمان یا بازگشت به حالت قبلی، معمولاً در زمینه مشکلات جسمی.
recureful
دقت و احتیاط در بهبود شرایط یا احیا، به ویژه در زمینه تجویز درمان.
recureless
بی‌خیالی به معنای عدم توجه و بی‌اعتنایی به مسائل و مسئولیت‌ها است.
recurl
بازگشت به حالت یا شکل قبلی، به‌ویژه در زمینه موها یا اشیاء.
recurrency
دوره‌ای بودن یا تکرار یک پدیده یا رویداد.
recurrently
به‌صورت مکرر یا دوره‌ای؛ به طوری که چیزی بارها و بارها اتفاق می‌افتد.
recurrer
شخص یا چیز که دوباره چیزی را انجام می‌دهد یا به وقوع می‌رساند.
recursant
فردی که به طور مکرر به یک وضعیت یا عمل بازمی‌گردد.
recurse
بازگشت به معنای فراخوانی یک تابع یا روش درون خود آن تابع یا روش است.
recursed
شکل گذشته فعل بازگشت، به معنای اینکه یک تابع در گذشته خود را فراخوانی کرده است.
recurses
شکل حال فعل بازگشت، به معنای اینکه یک تابع در حال حاضر خود را فراخوانی می‌کند.
recursing
فرایند فراخوانی مجدد خود توسط یک تابع یا روش.
recursively
به معنای انجام عملی به صورت بازگشتی، یعنی با استفاده از خودکارایی.
recursiveness
ویژگی یا خصوصیتی که در آن یک تابع یا روش می‌تواند خود را فراخوانی کند.
recurtain
دوباره پرده‌کشی کردن، اشاره به عمل ایجاد یا نصب پرده یا پوشش مجدد.
recurvant
دوباره‌خمیده، به طرز خاصی شکل گرفتن یا انعطاف دادن به یک شیء.
recurvaria
دوباره انحنا، نوعی خمیدگی که معمولاً به مسائل هندسی یا هنری مربوط می‌شود.
recurvate
دوباره خمیده، به معنای انحنا دادن یا به سمت عقب خم شدن.
recurvated
دوباره خمیده، به معنای اینکه شیء یا خطی به روش خاصی خمیده شده باشد.
recurvation
دوباره خمیدگی، به معنای انحنای دوباره‌ای که می‌تواند در اشکال مختلف مشاهده شود.
recurvature
انحنای مجدد، فرآیند یا حالت پیچش یا خم شدن به سمت عقب.