sluicy
خوشمزه و آبدار، به خصوص در مورد غذا یا میوه.
sluig
حوزه‌ای که در آن آب جمع شده و پس از آن ضایعات و آلودگی وجود دارد.
slumberer
شخصی که خواب است یا به خواب رفته است.
slumberers
خواب آور، کسی که در حال خواب است.
slumberful
خواب آور، حالت یا فضایی که انسان را به خواب می‌برد.
slumbery
خواب آوری، دارای ویژگی‌های خواب آور.
slumberingly
به گونه‌ای که نشان‌دهنده خواب یا خواب آلودگی باشد.
slumberless
بدون خواب، حالتی که در آن هیچ گونه خواب وجود ندارد.
slumberous
خواب آوری، حالتی که به خواب و آرامش اشاره دارد.
slumberously
به طرز خواب‌آلود و کند، به طوری که گویی در حال خواب است.
slumberousness
کیفیتی که به خواب‌آلودگی یا خمودگی مربوط است.
slumberproof
محافظت‌کننده در برابر بی‌خوابی یا خواب‌برنا بودن.
slumbersome
خسته‌کننده و دشوار، به خصوص در حرکت.
slumbrous
کیفیتی که به خواب‌آلودگی و آرامش می‌افزاید.
slumdom
منطقه‌ای که در آن زندگی در فقر و بیکاری رایج است.
slumgum
اسلومگام، ماده‌ای که معمولاً از ترکیب باقی‌مانده‌های مختلف به دست می‌آید و در هنر یا علوم مورد استفاده قرار می‌گیرد.
slumgums
اسلومگام‌ها، مجموعه‌ای از باقی‌مانده‌های مختلف که ممکن است در پروژه‌های هنری یا علمی استفاده شوند.
slumland
منطقه زاغه، ناحیه‌ای با مسکن‌های غیررسمی و شرایط زندگی دشوار.
slummage
زاغه نشینی، وضعیت زندگی در مناطقی با ساخت و ساز ناایمن و کمبود خدمات پایه.
slummer
زاغه نشین، فردی که در شرایط زاغه نشینی زندگی می‌کند.
slummers
زاغه نشینان، افرادی که در شرایط زاغه نشینی زندگی می‌کنند و ممکن است به بهبود وضعیت خود بپردازند.
slumminess
زشت بودن، کیفیتی که به بدی یا فقری ظاهری اشاره دارد.
slummocky
زشت و نامرتب، به طور خاص دربارهٔ مکان‌ها یا لباس‌ها.
slumpy
افتاده و بی‌شکلی، به خصوص دربارهٔ مبلمان یا اشیاء.
slumpproof
ضد افتادگی، اشاره به توانایی مواد یا طراحی برای جلوگیری از افتادگی.
slumproof
ضد زشت، به طور خاص اشاره به برنامه‌ها یا طراحی‌هایی که به بهبود شرایط زندگی در مناطق فقیرنشین کمک می‌کند.
slumpwork
کار افتادگی، به کارهایی اشاره دارد که برای جلوگیری از افتادگی در ساخت طراحی شده‌اند.
slumward
به سمت محله‌های فقیرنشین حرکت کردن یا متاثر از محله‌های فقیرنشین.
slumwise
به‌صورت مرتبط با یا مناسب برای محله‌های فقیرنشین.
slungbody
بدنی که به شکلی آویزان شده است، به ویژه در هنر و ادبیات به کار می‌رود.
slungbodies
جمع بدن‌های آویزان که ممکن است در هنر یا ادبیات به کار روند.
slunge
حالت تنبلی یا بی‌حوصلگی در حرکت، غالباً استفاده‌ی غیررسمی.
slungshot
نوعی سلاح ساده که سنگ یا اشیای کوچک را پرتاب می‌کند.
slunken
خوابیده، به حالت خمیده و غیرطبیعی به خاطر کمبود آب یا نور.
slup
صدای شلوپ، صدای ایجاد شده در اثر بلعیده شدن مایع.
slurb
لکه، به‌خصوص در زمینه هنر و نقاشی.
slurban
شلوغ و شهری، به هر نقطه‌ای از شهر که شلوغ و پرجنب و جوش باشد.
slurbow
حرکت آب یا سیال در یک مسیر مشخص.
slurbs
لکه‌ها یا برکه‌های کوچک آب، معمولاً به‌دلیل فواره یا بارش باران.
slurried
به حالت گل‌مانند یا خمیری که معمولاً برای ترکیب مواد استفاده می‌شود.