strainometer
دستگاهی برای اندازهگیری میزان استرس و فشار در مواد.
strainproof
ماده یا ساختاری که در برابر فشار و زحمت مقاوم باشد.
strainslip
نوعی تغییر شکل در مواد که به وسیله فشارهایی ایجاد میشود.
straint
فشاری که به دلیل کشش یا اعمال نیرو به یک شی وارد میشود.
straiter
راه یا مسیری که محدودتر و تنگتر است.
straitest
تنگترین حالت یا نوعی از چیزی که باریکتر از دیگران است.
straitlacedly
بهطور سختگیرانه و با عدم پذیرش آزادیهای اجتماعی رفتار کردن.
straitlacing
عمل بستن یا کشیدن بندها بهطور محکم، به ویژه در لباسهای خاص.
straitly
به شکل دقیق و بدون استثنا، به طور سختگیرانه
straitness
وضعیت یا حالت تنگی، خصوصاً در مورد فضا یا پارچه
straitwork
کار دشوار یا سختگیرانه، معمولاً برای بهبود شرایط
straka
نوعی پرنده، معمولاً در مناطق جنگلی مشاهده میشود.
straked
خطخطی کردن یا ایجاد برشهایی بر روی یک سطح
straky
دارای خطوط یا شکافها، معمولاً به عنوان یک ویژگی بصری
stralet
استرلت، نوعی پر که معمولاً در لباسهای سنتی و زینتی استفاده میشود.
stram
استرَم به معنای پوشاندن و زینت کردن به شیوهای مشخص میباشد.
stramazon
استرامزن، طوفانی شدید و خطرناک در مناطق جنگلی آمازون است.
stramineous
استرمنوس، به معنی نرم و شبیه به کاه یا الیاف گیاهی است.
strammel
استرامل، پارچهای زبر و خشن که معمولاً در ساخت لباسهای مقاوم استفاده میشود.
strammer
استرانمر نوعی ساندویچ باز است که معمولاً با ترکیبی از گوشت و سبزیجات تهیه میشود.
stramony
استرانونی نوعی گیاه است که در طب سنتی به عنوان دارو استفاده میشود.
stramonies
استرانونیها گیاهانی هستند که به خاطر خواص خاصشان در برخی فرهنگها استفاده میشوند.
stramp
از میان چیزی عبور کردن به طور عمدی و غالباً با دشواری.
strandage
محل تشکیل و تجمع مواد در کنارههای سواحل.
strander
Strander به معنی ابزاری است که برای تهیه و شکلدهی به رشتههای سیم یا کابل استفاده میشود.
stranders
Strander ها به معنای افرادی هستند که به ساخت و شکلدهی رشتهها یا سیمها میپردازند.
strandless
Strandless به معنی عدم وجود رشته یا افت و خیز در یک ساختار سیم یا کابل است.
strandline
خط رشتهای به معنی خطی است که در طول سواحل مشخص کننده مرز آب و خشکی است.
strandward
Strandward به معنای به سمت یا نزدیک به رشتهها یا سواحل است.
strang
Strang به معنی عجیب یا غیرمعمول استفاده میشود.
strangeling
سروچن، موجودی جادویی یا فوقالعاده که به لندن و خیابانها و محیطهای غیرمعمول مرتبط است.
strangerdom
حس یا وضعیت بودن یک غریبه، اغلب به احساس انزوا یا بیگانگی در یک محیط جدید اشاره دارد.
strangered
احساس بیگانگی یا جدایی از دیگران، به ویژه در محیطهای ناآشنا.
strangerhood
حالت یا ویژگی بودن یک غریبه، که ممکن است به ایجاد پیوندهای اجتماعی اشاره داشته باشد.
strangering
عمل یا حالت احساس بیگانگی یا جدایی از دیگران، که ممکن است به جستجوی ارتباط اجتماعی بیانجامد.
strangerlike
مشابه یا شبیه به یک غریبه، به ویژه از نظر رفتار یا وضعیت اجتماعی.
strangership
غریبی، وضعیتی که فرد احساس عدم تعلق به محیط یا جامعهای را دارد که در آن قرار دارد.