swanny
سوَنّی به زیبایی و شکوه مرتبط با قوها اشاره دارد.
swannish
سوَنیش به رفتار یا سبکی اشاره دارد که شبیه به قو و توأم با زیبایی و ظرافت است.
swanpan
سوانپان به یک نوع غذای خاص اشاره دارد که معمولاً در ظرفی سرو میشود و دارای ترکیبات متنوعی است.
swanpans
سوانپانها به جمع چند ظرف غذایی خاص اشاره دارد که معمولاً دارای ترکیبات متعدد هستند.
swanskin
پوست قویی، به نوعی بافت نرم و لطیف اشاره دارد که به پوست قو شبیه است.
swanskins
پوستهای قویی به بوفه قویی اشاره دارد که میتواند به صورت جمع به کار رود.
swantevit
سوانتویت، گیاهی با خواص دارویی که در طب سنتی کاربرد دارد.
swanweed
علف قو گیاهی است که در محیطهای آبی رشد میکند و زیستگاه را تشکیل میدهد.
swanwort
علف قویی، گیاهی زینتی است که برای زیبایی و جذب حشرات مفید کاشته میشود.
swape
عوض کردن یا رد و بدل کردن چیزها به عنوان یک عمل تجاری یا اجتماعی.
swapper
تعویضکننده، شخصی که اقلام را با دیگران مبادله میکند.
swappers
تعویضکنندگان، افرادی که به مبادله اقلام با یکدیگر میپردازند.
swarajes
سواراجها، مفاهیم سیاسی مربوط به خودمختاری و استقلال در هند.
swarajism
سواراجیسم، نظریهای که بر حکمرانی محلی و خودمختاری تأکید دارد.
swarajist
سواراجیست، شخصی که به دنبال استقلال و خودمختاری است.
swarbie
سواربی، اصطلاحی برای افرادی که به ایده سواراج علاقهمند هستند.
swarded
پوشیده شدن با چمن یا گیاهان دیگر، معمولاً برای بهبود زیبایی محیط.
swardy
مرتبط با چمن یا زمینهای چمن زار.
swarding
عمل چمن زار کردن، پوشاندن زمین با چمن.
swarfer
کسی که چمن را مدیریت یا نگهداری میکند.
swarfs
عمل کلینیک کردن یا مرتب کردن چمن.
swarmy
شلوغ و پرجمعیت، اشاره به وجود تعداد زیادی از افراد.
swarmingness
حالت یا ویژگی تجمع بسیاری از موجودات (مانند زنبورها یا مورچهها) در یک مکان بهطور مشابه و منظم.
swarry
حالت یا ویژگی شاداب و پرجنبوجوش بودن، معمولا به جو یا فضای خاصی اشاره دارد.
swartback
رنگ تیره، معمولاً سیاه، بر روی بخش پشتی یک موجود.
swarth
حالت یا ویژگی رنگی زمین یا چشمانداز، معمولاً شامل رنگهای تیره.
swarthily
به شیوهای تیره و سیاه، معمولاً به دلایل جذابیت یا وقار.
swarthiness
حالت یا ویژگی سیاه یا تاریک بودن، غالباً با جذابیت یا وقار مرتبط است.
swarthness
تیرهچهرگی، صفتی که به رنگ یا تن تیره پوست یا چهره اشاره دارد.
swarths
تکههای تیره یا رنگی که معمولاً در نقاشی یا تزئینات به کار میروند.
swarty
صفتی که به چهره یا رنگ تیره پوست اشاره دارد.
swartish
شبیه به تیره یا تیرهچهره؛ به رنگ تیره یا طبیعی پوست اشاره دارد.
swartly
به نحوی تیرهچهره یا با رنگهای تیره پوشیده شده؛ در مورد لباسها یا پوشش استفاده میشود.
swartness
ویژگی یا حالت تیرهچهرگی؛ به رنگ یا تن تیره پوست اشاره دارد.
swartrutter
سوارترتر، نوعی ماهی با رنگ تیره که در آب های شیرین زندگی می کند.
swartrutting
سوارترترینگ، دوره جفت گیری و تولید مثل در نوعی ماهی است.
swartzbois
سوارز بویز، گروهی از مردان با مهارت در کارهای دستی و صنایع دستی.
swartzia
سوارزی، نوعی درخت که در مناطق استوایی رشد می کند و دارای خواص خاصی است.
swartzite
سوارزیت، یک نوع ماده معدنی که در صنایع مختلف مورد استفاده قرار می گیرد.
swarve
سوارو، به معنای چرخش یا تغییر مسیر ناگهانی به سمت چپ یا راست.