approvance
تأیید، وضعیتی که در آن چیزی مورد تأیید یا قبول قرار می‌گیرد.
approvedly
به گونه‌ای که تأیید شده باشد، به شکلی که مورد قبول باشد.
approvedness
وضعیت یا حالتی که چیزی معتبر و تأیید شده باشد.
approvement
عمل یا فرآیند تأیید کردن.
approximable
قابل تقریب‌زنی، چیزی که می‌توان آن را نزدیک به مقدار واقعی محاسبه کرد.
approximal
نزدیک به یک مقدار دیگر، تقریباً مشابه.
approximatively
به طور تقریبی، بدون دقت درست.
approximativeness
نزدیک بودن به مقدار واقعی یا صحیح، به طوری که ممکن است خطا داشته باشد.
approximator
ابزاری یا روشی که برای تقریبی کردن مقادیر یا نتایج استفاده می‌شود.
apptd
منصوب شده، به شخصی که به یک مقام یا سمت خاص برگزیده می‌شود.
appui
حمایت و پشتیبانی از یک نظر یا عملکرد.
appulse
نزدیکی یا تماس دو شیء در فضا.
appulses
اشاره به چندین نزدیکی یا تماس سیارات یا ستاره‌ها.
appulsion
در بیولوژی، اپولسیون به فرآیند جذب مواد به سمت یک نقطه اشاره دارد.
appulsive
صفتی که به ویژگی جذب یا کشش اشاره دارد.
appulsively
به طرز جذب یا کششی.
appunctuation
نشانه‌گذاری به معنی استفاده از علامت‌های نوشتاری برای تفهیم مطلب.
apractic
وضعیتی که به معنای ناتوانی در انجام حرکات یا فعالیت‌های ارادی است.
apraxias
اختلالات حرکتی که بر توانایی انجام حرکات ارادی تأثیر می‌گذارد.
apraxic
آپراکسی به معنی ناتوانی در انجام حرکات ارادی، علی‌رغم داشتن توانایی جسمی مناسب است.
apreynte
آپرینت به معنای درکی ظریف و عمیق از موضوعی است که ممکن است مستقیماً بیان نشود.
aprendiz
یادگیرنده به کسی اطلاق می‌شود که در حال یادگیری مهارت‌ها و دانش جدید است.
apricate
آفتاب گرفتن به معنای نشستن یا دراز کشیدن در زیر نور خورشید برای لذت‌بردن از گرما و نور است.
aprication
آفتاب گیری به عمل نشستن یا دراز کشیدن در زیر نور خورشید برای گرم شدن و لذت بردن اشاره دارد.
aprickle
سوزن سوزن به معنی احساسی خفیف و غیرقابل کنترل است که معمولاً در شرایط هیجانی ایجاد می‌شود.
aprilesque
Aprilesque، صفتی است که به چیزی نسبت داده می‌شود که ویژگی‌ها یا حس‌های بهار و ماه آوریل را تداعی می‌کند.
apriline
Apriline، واژه‌ای است که به نوعی از رنگ‌ها یا موسیقی اشاره دارد که شادابی و احساسات مرتبط با بهار را تداعی می‌کند.
aprilis
Aprilis، نامی است که به ماه آوریل اشاره دارد و نوعی جشنواره و رویدادهای فرهنگی را در بر می‌گیرد.
apriorism
آپریوریسم، نظریه‌ای فلسفی است که به شناخت مستقل از تجربیات sensory تاکید دارد.
apriorist
آپریوریست، به شخصی اطلاق می‌شود که به نظریه‌های فلسفی پیرامون معرفت مستقل از تجربه باور دارد.
aprioristic
آپریوریستیک، صفتی است که به استدلال‌ها یا رویکردهایی اشاره دارد که بر اساس دانش مستقل از تجربه بنا شده‌اند.
aprioristically
به صورت پیشینی، اشاره به رویکردی دارد که از پیش‌فرض‌ها و مفروضات قبلی برای تحلیل موضوع استفاده می‌کند.
apriority
اهمیت پیشینی، به خصوص در فلسفه و تحلیل مفهومی برای توصیف چیزهایی که بدون نیاز به تجربه به عنوان درست پذیرفته می‌شوند.
apritif
آبجوی پیش‌غذا، نوشیدنی یا ماده‌ای است که به طور معمول قبل از وعده غذایی برای تحریک اشتها مصرف می‌شود.
aprocta
اصطلاح پزشکی که به شرایط مربوط به رکتوم اشاره دارد.
aproctia
شرایطی که به مشکلات و بیماری‌های رکتوم اشاره دارد.
aproctous
نامی که به شرایط وخیم و مشکلات رکتوم اطلاق می‌شود.
aproneer
دوخت‌کار پیش‌بند، فردی که در طراحی و دوخت پیش‌بند تخصص دارد.
apronful
پیش‌بند پر، مقدار زیادی که به‌طور کامل در پیش‌بند جا می‌شود.
aproning
استفاده از پیش‌بند برای حفاظت از لباس‌ها در حین کار در آشپزخانه یا باغ.