finjan
فنجان، یک ظرف کوچک معمولاً برای سرو قهوه در فرهنگ‌های عربی و خاورمیانه.
finkel
فینکل، ممکن است به عنوان یک نام خانوادگی یا اصطلاح در برخی فرهنگ‌ها استفاده شود.
finland
فنلاند، کشور در شمال اروپا، مشهور به طبیعت زیبا و سیستم آموزشی برتر.
finlander
فنلندر، شخصی که به فنلاند تعلق دارد.
finless
بدون باله، توصیف ماهی‌ها یا دیگر موجودات آبی که باله ندارند.
finlet
finlet، یک ساختار کوچک شبیه به باله که معمولاً در نزدیک دم ماهی‌ها دیده می‌شود.
finlike
finlike، به معنای شبیه به باله، معمولاً در توصیف ساختارهایی که به شکل باله هستند، استفاده می‌شود.
finmark
finmark، علامتی بر روی باله ماهی که نشاندهنده گونه خاصی است.
finmarks
finmarks، مجموعه‌ای از نشانه‌ها یا مشخصات روی باله‌ها، که می‌تواند برای شناسایی و مطالعه گونه‌ها استفاده شود.
finnac
finnac، نوعی ابزار یا تجهیزات که برای ماهی‌گیری طراحی شده است.
finnack
finnack، بخشی از تور ماهی‌گیری که در جلوگیری از فرار ماهی‌ها نقش دارد.
finner
به معنی بزرگ‌تر یا بهتر در یک مقایسه.
finnicize
به معنی تبدیل کردن یا تطبیق دادن به ویژگی‌های فرهنگی یا زبانی فنلاند.
finnick
به معنی ابراز حساسیت یا زودرنجی نسبت به جزئیات.
finnicky
به معنی حساس بودن یا انتخاب‌گر بودن در انتخاب‌ها.
finnickier
به معنی حساس‌تر یا انتخاب‌گراتر نسبت به دیگران.
finnickiest
به معنی حساس‌ترین یا انتخاب‌گرترین نسبت به دیگران.
finnicking
فیریز کردن، ریزبینی زیاد در جزئیات، به ویژه به‌طرز آزاردهنده‌ای.
finnier
بامزه‌تر، بیشتر از حدی که معمولاً در نظر گرفته می‌شود.
finniest
بامزه‌ترین، به شدت سرگرم‌کننده و خنده‌دار.
finnip
نوعی گیاه یا حیوان محلی.
finnmark
منطقه‌ای در نروژ با ویژگی‌های جغرافیایی و فرهنگی خاص.
finnmarks
چندین نمونه یا شکل از منطقه فینمارک یا ویژگی‌های آن.
finnoc
فینوک، اصطلاحی که به تازگی در زبان عامیانه به کار می‌رود و معنای خاصی ندارد.
finnochio
فینوکیا، شخصیتی در ادبیات که به خاطر ویژگی‌های خاصش معروف است.
finochio
فینوچیو، که به طعمی خاص اشاره دارد و در آشپزی استفاده می‌شود.
finochios
فینوچیوها، نوعی ماده غذایی که در هنر آشپزی استفاده می‌شود.
finspot
فین‌اسپات، مکانی که برای فعالیت ماهیگیری محبوب است.
fintadores
فینتادورها، صنعتگران حرفه‌ای در ساخت و طراحی اشیا چوبی.
fionnuala
فیونولا، نامی به زبان ایرلندی که به معنای 'سفید مانند برف' است و در افسانه‌ها و داستان‌های ایرلندی به کار می‌رود.
fiorded
فیوردی، توصیفی از سواحل یا زمین‌های که دارای فیوردها هستند، یعنی دره‌های تنگ و عمیق که توسط یخچال‌های طبیعی ایجاد شده‌اند.
fioretti
فیورتی، اصطلاحی ایتالیایی برای توصیف آثار هنری یا ادبیات که به زیبایی‌های کوچک و ظریف اشاره دارد.
fiorin
فیورین، نوعی گیاه زینتی با گل‌های زیبا که در باغ‌ها کاشته می‌شود.
fiorite
فیوریت، نوعی سنگ قیمتی با رنگ‌های زیبا که در جواهرسازی کاربرد دارد.
fiot
فیوت، تکنیک خاصی در آشپزی که برای بهبود طعم‌ و عطر غذاها استفاده می‌شود.
fip
فایپ، نوعی ماهی است که معمولاً در آب‌های گرمسیری زندگی می‌کند و ممکن است به عنوان غذا یا در سرگرمی های ماهیگیری استفاده شود.
fipenny
فایپنی، سکه‌ای است قدیمی که معادل نیم پنی بود و در بریتانیا در گذشته استفاده می‌شده است.
fippence
فایپنسی، نوعی سکه قدیمی است که معادل پنج پنی بوده و در گذشته در بریتانیا و برخی کشورها استفاده می‌شد.
fique
فیک، الیافی است که از گیاهان خاصی به دست می‌آید و به طور عمده در محصولات دستی و صنعتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
fiques
محصولات فیک به الیاف فیک اشاره دارد که در ساخت صنایع دستی و تولیدات دیگر در کشورهای آمریکای جنوبی استفاده می‌شود.