firmers
افرادی که تعهد یا مسئولیت یک پروژه یا توافق را بر عهده دارند.
firmhearted
کسی که دارای قلبی محکم و عزم راسخ است.
firmisternal
مرتبط با ساختار قفسه سینه و استخوان‌های آن.
firmisternia
حالت یا ویژگی مربوط به ساختار سینه‌ای محکم.
firmisternial
وضعیت یا ویژگی‌های مربوط به ناحیه سینه‌ای محکم.
firmisternous
Firmisternous به معنای دارای سطحی صاف و هموار است.
firmity
Firmity به معنای استحکام و قوام است.
firmitude
Firmitude به معنای استحکام و پایداری درستی است.
firmland
Firmland به معنای زمین‌های حاصلخیز مناسب برای کشاورزی است.
firmless
Firmless به معنای بدون استحکام و عدم قوام است.
firmnesses
Firmnesses به معنای کیفیت‌های مختلف استحکام است.
firnification
فیرنیفیکیشن به فرآیند تبدیل برف به فیرن اشاره دارد که معمولاً در مناطق یخچالی رخ می‌دهد.
firnismalerei
فیرنیسمالری به هنر نقاشی با الهام از برف و یخ اشاره دارد.
firns
فیرن‌ها به برف‌هایی که پس از فشرده‌سازی و ذوب جزئی به دانه‌های بزرگتری تبدیل شده‌اند، اشاره دارد.
firoloida
فیروئلیدا به نوعی ماده معدنی با ترکیب خاص اشاره دارد که در برخی سنگ‌ها یافت می‌شود.
firry
فرای به ویژگی‌هایی اشاره دارد که به درختان کاج و جنگل‌ها مربوط می‌شود.
firring
فرای به نوارهای چوبی اشاره دارد که برای تنظیم یا تقویت سطوح در سازه‌ها استفاده می‌شود.
firstcomer
اولین کسی که در یک رویداد یا مکان خاص حاضر می‌شود.
firster
فردی که در یک صف یا موقعیت خاص، اولین است.
firstness
حالت یا کیفیت اولین بودن در یک موقعیت خاص.
firstship
سفر دریایی یا فضایی اول که یک گروه یا فرد انجام می‌دهد.
fiscalify
عملیاتی که باعث مالی شدن یا رسمی شدن یک برنامه یا هزینه می‌شود.
fiscalism
حکومتی بر اساس درآمدها و هزینه‌های مالی؛ تمرکز بر تنظیم مالی.
fiscalization
فیسکالیزاسیون، به معنای کنترل و نظارت بر نحوه استفاده از منابع مالی است.
fiscalize
فیسکالیزه کردن، به معنای اعمال نظارت مالی بر منابع یا مبادلات مالی است.
fiscalized
فیسکالیزه شده، به حالتی اطلاق می‌شود که بر منابع مالی نظارت شده باشد.
fiscalizing
فیسکالیزه کردن، اقدام به نظارت مالی بر منابع مالی است.
fischerite
فیشریست، یک نوع ماده معدنی نادر با ویژگی‌های خاص است.
fiscus
فیسکوس به معنای خزانه یا منابع مالی عمومی است.
fise
فیز، اصطلاحی در حوزه تغذیه که به نوعی از مواد غذایی یا مکمل‌ها اشاره دارد.
fisetin
فیزتین، فلاونوئیدی طبیعی که در میوه‌ها مانند توت و سیب وجود دارد و دارای خواص ضد التهابی است.
fishability
قابلیت ماهی‌گیری به کیفیت و شرایط زیست محیطی آب اشاره دارد که برای ماهی‌گیری مناسب است.
fishable
قابلیت ماهی‌گیری به معنای امکان ماهی‌گیری در یک مکان خاص به شمار می‌رود.
fishback
بازگشت ماهی اشاره به فرایندی دارد که در آن ماهی‌ها توانایی بازگشت به محل زادآوری خود را دارند.
fishbed
بستر ماهی به زمینی اشاره دارد که ماهی‌ها در آن پنهان می‌شوند و تخم‌گذاری می‌کنند.
fishberry
ماهی‌توت، میوه‌ای خاص که ممکن است در مناطق خاصی رشد کند و به دلیل طعم یا خواصش شناخته شده باشد.
fishberries
ماهی‌توت‌ها، مجموعه‌ای از میوه‌ها که در گونه‌های مختلف یافت می‌شود و می‌تواند به عنوان غذای سالم مصرف شود.
fishboat
قایق ماهی‌گیری، وسیله‌ای برای حمل افراد و تجهیزات به منظور صید ماهی.
fishboats
قایق‌های ماهی‌گیری، مجموعه‌ای از قایق‌ها که برای صید ماهی به کار می‌روند.
fishbolt
ماهی‌پیکان، ابزاری که به ویژه برای صید مطلوب در شرایط خاص طراحی شده است.