fraudlessness
عدم وجود تقلب، وضعیت یا ویژگی یک محیط یا سیستم که در آن تقلب وجود ندارد.
fraudproof
بدون تقلب، به معنای امنیت و قابلیت محافظت در برابر تقلب.
fraudulence
کلاهبرداری، عمل یا وضعیت فریب دادن یا تقلب در چیزی که موجب ضرر به دیگران میشود.
fraudulency
فریبکاری به معنای رفتار یا وضعیتی که شامل تقلب یا فریب دادن دیگران میشود.
fraudulentness
فریبکاری، ویژگی یا حالتی که با کلاهبرداری یا تقلب همراه است.
fraughan
فراگان، نوعی گیاه که در برخی مناطق رشد میکند و به مراحل مختلف دارویی و درمانی مرتبط است.
fraughtage
تنشزایی، وضعیت یا حالتی پر از تنش یا اضطراب.
fraughted
پر از، عبارتی که به حالتی اشاره دارد که با مشکلات یا چالشها همراه است.
fraughts
بازی تختهای استراتژیک که روی یک صفحه مربعی بازی میشود.
fraunch
افشای جزئیات یا مسائلی که در ابتدا پنهان بودهاند.
fraus
برخی از اصطلاحات مربوط به زنان، به ویژه در زبان آلمانی.
fravashi
روح نگهبان در زرتشتیگری که به افراد کمک میکند.
frawn
چهرهای که نشاندهنده ناراحتی یا نارضایتی است.
fraxetin
فراکستین، یک ترکیب شیمیایی که در گیاهان مشخصی یافت میشود و ممکن است خواص دارویی داشته باشد.
fraxin
فراکسیین، یک فلاونوئید طبیعی که در گیاهان مختلف وجود دارد و ممکن است در برابر آسیبهای اکسیداتیو محافظت کند.
fraxinus
فراکسیوس، جنس درختانی است که شامل درختان راش میباشد و دارای گونههای مختلفی است.
fraze
عبارت به معنی یک بیان خاص یا یک جمله که منظور خاصی را میرساند.
frazed
خسته، گیج یا مضطرب به نظر رسیدن به دلیل فشار یا استرس.
frazer
فریزر، نام خانوادگی است که به صورت معمول در کشورهای مختلف استفاده میشود.
frazing
فریزینگ، تکنیکی در هنر که بر ایجاد اعماق و بافت در اثر هنری تمرکز دارد.
frden
فریدن، نوعی جشن یا مهمانی با تم خاص که معمولاً به دورهمیهای شاد اشاره دارد.
freakdom
فریکدام به مجموعهای از افراد منحصربهفرد اشاره دارد که تفاوتهای خود را جشن میگیرند.
freakery
فریکری به نوعی تماشای غیرعادیها و شگفتیها اشاره دارد که معمولاً در نمایشها و جشنها رخ میدهد.
freakful
فریکفول به معنای بیان احساس ترس یا شگفتی ناشی از چیزهای غیرعادی یا ترسناک.
freakily
فریکلی به شیوهای غیرعادی و غیرمتعارف اشاره دارد که ممکن است توجه دیگران را جلب کند.
freakiness
فریک بودن به معنای متفاوت بودن یا غیر طبیعی بودن یک وضعیت یا ویژگی است که ممکن است جالب یا نگرانکننده باشد.
freakishness
فریک بودن به معنای ویژگیهای عجیب و غریب یا غیرعادی است که ممکن است توجه را جلب کند.
freakpot
فریک پوت به ظرفی یا مکانی اطلاق میشود که در آن چیزی عجیب و غیرمعمول ایجاد میشود.
fream
فریَم به معنای کسانی است که افکار یا عملهای غیرمعمولی دارند و اغلب درک نمیشوند.
freath
فریَث به معنای زبانهای از گاز یا هوای غیرمعمول است که به طور ناگهانی احساس میشود.
freck
فریک به معنای لکه یا علامت کوچک رنگی روی پوست است.
frecked
فریک دار به معنای داشتن لکههای کوچک روی پوست است.
frecken
فریکن به معنای لکهدار شدن با لکههای کوچک بر روی پوست است.
freckened
فریکن شدن به معنای لکهدار شدن با فریکها بر اثر نور آفتاب است.
frecket
فریکِت به معنای اشاره به فریکها به روشی دوستداشتنی است.
freckledness
فریکدار بودن به معنای وجود تعداد زیادی فریک بر روی پوست است.
freckleproof
محصولی که مانع از ایجاد کک و مک بر روی پوست میشود.
freckly
دارای کک و مک، به خصوص بر روی پوست.
frecklier
دارای کک و مک بیشتر نسبت به یک حالت دیگر.