fuirena
فویرنا، نوعی گیاه آبزی است که معمولاً در زمینهای مرطوب یا باتلاقها یافت میشود.
fulah
فولا، نام یک قوم اهل آفریقا و همچنین زبانی که آنها صحبت میکنند.
fulciform
فولسیفورم به شکل قلابی یا حمایتی اطلاق میشود.
fulciment
فولسیمنت به پایه و بنیاد سازهها اشاره دارد.
fulcraceous
فولکریس به نقطهای اطلاق میشود که در آن نیرو روی اهرم عمل میکند.
fulcral
فولکرال به معنای مرکزی و کلیدی در یک ساختار یا مفهوم است.
fulcrate
فلوکرات، یک ابزار یا مکانیزم است که برای بلند کردن یا جابهجایی اجسام سنگین استفاده میشود.
fulcrumage
فلوکرماژ به محل یا نقطهای اشاره دارد که نیروی لولا در آن عمل میکند.
fulcrumed
فلوکروم شده به معنای قرار دادن یک جسم در یک نقطه تکیهگاه برای استفاده از نیروی آن است.
fulcruming
فلوکروم کردن به معنای استفاده از نقطه تکیهگاه برای بلند کردن یا جابهجا کردن اشیاء است.
fulfiller
فولفیلیر به شخصی اطلاق میشود که وعدهها یا نیازها را برآورده میکند.
fulfillers
فولفیلیرها به تعدادی افراد یا چیزهایی اطلاق میشود که نیازها یا خواستهها را برآورده میکنند.
fulful
عمل کامل و به اتمام رساندن یک وظیفه یا وعده.
fulfullment
حالت یا فرآیند به پایان رساندن یک وعده یا تحقق خواستهها.
fulgence
درخشش یا تابش نور، به ویژه به صورت چشمنواز.
fulgency
حالت یا کیفیت درخشندگی یا تابش نور.
fulgid
درخشان، تابان، واضح و نورانی که به شدت جلب توجه میکند.
fulgide
نوعی صفت که به درخشندگی و تابش نور اشاره دارد.
fulgidity
حالت یا کیفیت درخشندگی و تابش، به ویژه در خصوص اشیاء قیمتی.
fulgor
درخشندگی و تابش، به ویژه در زمینههای هنری و زیباییشناسی.
fulgora
نوعی حشره که به دلیل درخشندگی نادرش مشهور است.
fulgorid
حشرات از خانواده فولگورید که دارای نوای خاص و درخشندگی بهینه هستند.
fulgoridae
فولگوریده، خانوادهای از حشرات است که به خاطر رنگهای زیبا و خاص خود شناخته میشود و اغلب در مناطق استوایی یافت میشود.
fulgoroidea
فولگوروئیدا یک رسته از حشرات است که شامل چندین خانواده از جهشگران گیاهی میشود.
fulgorous
درخشان و تابان، به خصوص اشاره به رنگها و نورها دارد.
fulgour
درخشش و تابش، به ویژگیها و جذابیتها اشاره دارد.
fulgourous
درخشان و تابناک، به ویژه در رابطه با زیباییهای طبیعی.
fulgur
درخشش و تابش، به ویژه در زمینهٔ پدیدههای طبیعی.
fulgural
فلقی، به معنای مرتبط با نور یا روشنایی شدید، به ویژه در زمینه برق و رعد و برق.
fulgurant
فلقی، به معنای بلافاصله و ناگهانی، غالباً به زودی و به شکل چشمگیر.
fulgurantly
فلقی، به معنای به گونهای درخشان و ناگهانی، به ویژه در نحوه بیان یا حرکت.
fulgurata
فلقی، به معنای حالت یا کیفیتی از درخشش و روشنی، معمولاً مربوط به پدیدههای طبیعی.
fulgurator
فلقیساز، ابزاری برای تولید یا اندازهگیری نور و جرقه ناشی از برق.
fulgurous
فلقی، به معنای درخشان و تابان، معمولاً اشاره به رنگها و اشکال برجسته.
fulham
فولهام، ناحیهای در غرب لندن است که به خاطر تاریخ و فرهنگش شناخته میشود.
fulhams
فولهامها، بهویژه در جمع، اشاره به جوامعی دارند که در فولهام زندگی میکنند.
fulica
فولیکا، نوعی پرنده آبی از خانواده قاشقماهیسانان است.
fulicinae
فولیسیناها، زیرخانوادهای از پرندگان در خانواده قاشقماهیسانان هستند.