grudgeons
کینه‌ورزان به افرادی اشاره دارد که به طور مداوم نارضایتی یا کینه‌ای از دیگران دارند و این حالت به تعاملات اجتماعی آسیب می‌زند.
grudger
کینه‌ورز به فردی اطلاق می‌شود که به راحتی کینه به دل می‌گیرد و دشواری در فراموش کردن و بخشش دارد.
grudgery
کینه‌ورزی به نوعی احساسات منفی و نارضایتی‌هایی که فرد در درون خود نگه می‌دارد و بر روابط تأثیر می‌گذارد، اشاره دارد.
grudgers
کسی که کینه و حسادت را در دل نگه می‌دارد و نمی‌تواند راجع به گذشته کوتاه بیاید.
grudgingness
حس کینه و عدم تمایل به همکاری یا مشارکت.
grudgment
حس منفی و قضاوت بد درباره دیگران.
grue
موجودی افسانه‌ای که در تاریکی زندگی می‌کند و افرادی که در آنجا گیر می‌افتند را می‌خورد.
grueled
دچار خستگی و ناراحتی ناشی از کار سخت یا تمرین شدید.
grueler
کسی که دیگران را به سختی تحت فشار می‌گذارد، به ویژه در مورد عملکرد.
gruelers
افرادی که با سختی و تلاش زیاد وظایف خود را انجام می‌دهند.
gruelingly
به‌طرز خستگی‌آور و طاقت‌فرسا.
gruelings
زحمات و دشواری‌های طاقت‌فرسا.
gruelled
سخت و با تلاش بسیار کار کردن.
grueller
کسی که تلاش بسیار زیادی می‌کند.
gruellers
افرادی که به شدت و با سختی کار می‌کنند.
gruelly
در مورد چیزی که دارای بافتی رقیق و بی‌مزه است، به طور خاص اشاره به غذا یا داستانی که جذاب نیست.
gruellings
زحمات و سختی‌های فیزیکی یا روحی که به شدت فرد را تحت فشار قرار می‌دهد.
gruels
نوعی غذا که معمولاً از غلات پخته شده و رقیق تهیه می‌شود.
grues
وحشتی غیر طبیعی یا ترسناک که باعث ترس و نگرانی می‌شود.
gruesomely
به طرز ترسناک و وحشتناکی، نشان‌دهنده خشونت یا درد.
gruesomeness
حالت ترسناک و وحشتناک چیزی، به خصوص در زمینه‌های هنری یا توصیفی.
gruesomer
درجه‌ای از وحشت یا ترس که بیشتر از دیگر موارد مشابه باشد.
gruesomest
بالا‌ترین درجه وحشت یا ترس در مقایسه با سایر موارد.
gruf
نوعی صدا که معمولاً توسط حیواناتی مانند سگ تولید می‌شود.
gruffed
عمل یا رفتاری که نشان‌دهنده عدم رضایت با ناله یا صدا باشد.
gruffy
شخصیت یا صدایی که خشن و نه دوستانه به نظر می‌رسد.
gruffier
شخصی که از نظر صدا یا شخصیت خشن‌تر از دیگران به نظر می‌رسد.
gruffiest
خشن‌ترین: صفتی برای توصیف شخصی که نسبت به دیگران رفتار تند و بی‌احساس دارد.
gruffily
به طور خشن: قید برای توصیف نحوه رفتار یا گفتار به شکلی بی‌احساس و تند.
gruffiness
خشن بودن: اسم برای توصیف حالت یا رفتار شخصی که بی‌احساس و تند است.
gruffing
خشن رفتار کردن: فعل برای توصیف عمل برخورد خشن یا تند.
gruffish
خوشه‌ای خشن: صفت برای توصیف شخصی با رفتار و ظاهر سفت و خشن.
gruffly
به طور خشن: قید برای توصیف نحوه رفتار کردن به شکلی بی‌احساس و تند.
gruffness
خشن بودن، صفتی است که به رفتار غیر دوستانه یا سختگیرانه افراد اشاره دارد.
gruffs
صدای خشن و کم‌جان که در اثر خس‌خس یا به نشانه نارضایتی از گلو بیرون می‌آید.
gruft
مقبره‌ای زیر زمین که برای دفن مردگان استفاده می‌شود.
grufted
اقدام به قرار دادن اشیاء در مقبره یا محفظه‌ای برای حفظ آنها.
grugous
به وضعیتی که ترسناک و وحشتناک به نظر برسد اشاره دارد.
grugru
نوعی طوطی یا پرنده که به دلیل صدای خاص و ویژگی‌های جالبش شناخته می‌شود.
grugrus
گروگروس، یک نوع پرنده هستند که معمولاً در زیستگاه‌های مرطوب پیدا می‌شوند.