guidwillie
گیدویلی، اصطلاحی محبت‌آمیز به‌کاررفته برای نمایاندن نزدیکی و دوستی، معمولاً بین افراد نزدیک.
guyer
گایر، فردی که به‌خوبی با محیط خود آشناست و اطلاعات مفیدی درباره مکان‌های مختلف دارد.
guyers
گایرها، به گروهی اشاره دارد که شامل مردان در یک جمع یا دوستی است، معمولاً نزدیک و صمیمی.
guige
گویج، به فردی اشاره می‌کند که در نقش مشاور یا حامی در کنار دیگران قرار می‌گیرد.
guignardia
گینیاردیا، جنس قارچ‌هایی که بیماری‌های گیاهی ایجاد می‌کنند.
guigne
گینی، نوعی گیلاس شیرین با طعمی مخصوص.
guignol
گینیول، نوعی تئاتر عروسکی که به ویژه برای بچه‌ها طراحی شده است.
guijo
گویجو، درختی با چوب سخت که به طور معمول برای ساخت‌و‌ساز استفاده می‌شود.
guilandina
گویلانینا، گیاهی از خانواده‌ گل‌ها که در مناطق گرمسیری رشد می‌کند.
guildic
گیلدیک، مرتبط با اتحادیه‌های صنفی در گذشته.
guildite
گیلدایت، کسی که در یک گروه یا اتحادیه از هنرمندان یا صنعتگران فعالیت می‌کند و به کار و اهداف آن کمک می‌کند.
guildry
گیلدری، یک سازمان یا نهاد متشکل از افراد که به منظور حمایت و ترویج منافع مشترک در یک صنعت یا حرفه تشکیل می‌شود.
guildship
گیلدشپ به معنی مقام یا وضعیت عضویت در یک گیلد است که به اعضا اختیارات و حقوق خاصی می‌دهد.
guiled
گول‌خورده، به معنای فریب‌خورده یا تحت تأثیر فریب قرار گرفته است.
guilefully
به طور گول‌زننده، به طریقی که باعث فریب دیگران می‌شود.
guilefulness
گول‌زنی، ویژگی یا کیفیت فریب‌کاری و زیرکی در اقدامات یا رفتار افراد.
guilelessly
به طور بی‌دغدغه و بدون فریبکاری؛ شخصی که با نیت پاک و بدون مخفی‌کاری عمل می‌کند.
guilelessness
نبود فریب و نیرنگ؛ سادگی و پاکدامنی در رفتار و کردار.
guiler
شخصی که دیگران را فریب می‌دهد و از آن‌ها بهره‌برداری می‌کند.
guilery
عمل فریبکاری و نیرنگ‌بازی؛ استفاده از شیوه‌های غیرصادقانه برای دستیابی به هدف.
guiles
فریبکاری‌ها و نیرنگ‌ها برای فریب دادن یا تحت تأثیر قرار دادن دیگران.
guilfat
احساس ناراحتی و پشیمانی به خاطر انجام کار نادرست یا دروغ.
guily
احساس گناه، حس ناخوشایند ناشی از ارتکاب عمل نادرست.
guyline
ریسمان یا کابل که به تثبیت ساختار کمک می‌کند.
guiling
گول زدن یا فریب دادن.
guillem
نشانه‌ای در نوشتار برای نشان دادن نقل قول.
guillevat
فرایند یا روش خاص در صنایع مختلف.
guillochee
گویلوشه، نوعی طراحی است که از خطوط پیچیده و الگوهای تکراری تشکیل می‌شود، و معمولاً در تزئینات استفاده می‌شود.
guillotinade
گویلتیناد، اشاره به استفاده از گیوتین برای اعدام، به ویژه در دوره‌های تاریخی خاصی دارد.
guillotinement
گویلتینمنت به عمل اعدام با گیوتین اطلاق می‌شود و بار معنایی مخرّبی دارد.
guillotiner
گیوتین زن، شخصی که از گیوتین برای اعدام استفاده می‌کند.
guillotinism
گویلتینیسم به فلسفه یا تئوری پیرامون استفاده از گیوتین اشاره دارد.
guillotinist
گویلتینیست به فردی اشاره دارد که در موقعیت‌های خاص ممکن است از گیوتین استفاده کند و معمولاً مورد انتقاد است.
guiltful
حس گناه، احساس مسئولیت نسبت به یک عمل نادرست.
guiltily
با حس گناه، به گونه‌ای که نشان‌دهنده پشیمانی یا احساس بد باشد.
guiltiness
حالت یا کیفیت گناهکار بودن، احساس مسئولیت نسبت به کار نادرست.
guiltlessly
بدون احساس گناه، به گونه‌ای که هیچ عذاب وجدانی وجود نداشته باشد.
guiltlessness
حالت یا کیفیت بی‌گناهی، نبودن احساس گناه.
guiltsick
احساس ناراحتی و گناه به دلیل انجام عملی که نادرست یا ظالمانه است.
guimbard
نوعی ساز موسیقی که غالباً در فرهنگ‌های خاص استفاده می‌شود.