langrels
چندین حالتی از احساسات منفی که به شیوه‌های مختلف ابراز می‌شوند.
langret
حالت خاصی از عدم رضایت و ناامیدی که در چهره یا رفتار فرد نمایان می‌شود.
langridge
رویکردی خلاقانه یا نوآورانه برای مواجهه با مسائل.
langsat
لانگست نوعی میوه گرمسیری است که در جنوب شرقی آسیا رشد می‌کند و شیرینی و آبداری خاصی دارد.
langsdorffia
لانگسدورفیا جنس گیاهان زینتی است که در سیستماتیک گیاه شناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد.
langset
لانگست به مجموعه‌ای از تنظیمات در یک سیستم نرم‌افزاری اطلاق می‌شود که به کاربر این امکان را می‌دهد زبان مورد نظر خود را انتخاب کند.
langsettle
لانگست برای اثرات جمعیتی و اجتماعی در زمینه زبان و محلی سازی یک زبان استفاده می‌شود.
langshan
لانگشان نژادی از مرغ‌ها است که در چین پرورش داده می‌شود و معروف است به اندازه بزرگ و کیفیت مطلوب گوشت.
langshans
لانگشان‌ها علاوه بر تولید مثل و تخم‌گذاری، به خاطر زیبایی در نمایشگاه‌ها نمایش داده می‌شوند.
langsyne
یک اصطلاح که به زمان‌های گذشته و یادآوری دوستان و خاطرات مربوط می‌شود.
langsynes
جمع واژه 'langsyne' به معنای یادآوری‌های زمان‌های گذشته.
langspiel
یک زبان بازی یا شیوه بیان غیرمستقیم برای برقراری ارتباط و افشای معنا.
langspil
نوعی بازی زبانی که به بیان مفاهیم پیچیده کمک می‌کند.
langteraloo
نوعی گفتگو یا بازی زبانی که در آن کودکان از خلاقیت خود استفاده می‌کنند.
languaged
استفاده از زبان به نحو مؤثر برای بیان ایده‌ها یا اطلاعات.
languageless
احساس بی زبانی، زمانی که فرد نتواند احساسات یا افکار خود را به صورت کلامی ابراز کند.
languaging
عمل استفاده از زبان به منظور بیان افکار و احساسات.
languedoc
منطقه‌ای در جنوب فرانسه که به خاطر فرهنگ و تاریخش شناخته می‌شود.
languedocian
ارجاع به فرهنگ یا زبان منطقه لانگدوک.
languent
خشک و بی‌حرکت، اغلب در رابطه با حالات یا فضایی که در آن آرامش و سکوت حاکم است.
languescent
به معنای در حال رشد یا شکفتن، به خصوص در مورد گیاهان یا گل‌ها.
languet
زبانک، نوار باریک یا قطعه‌ای در سازهای بادی که برای تولید صدا به کار می‌رود.
languets
زبانک‌ها، نوارهای باریک یا قطعاتی که در سازهای بادی برای تولید صدا به کار می‌روند.
languette
زبانک کوچک، نوار باریک در سازهای بادی که به تولید صدا کمک می‌کند.
languidly
به آرامی و به طور بی‌حال، همراه با احساس کسالت.
languidness
حالت کسالت یا بی‌حالی، احساس کم‌تحرکی و بی‌انگيزگی.
languisher
کسی که بی‌حال و بی‌تحرک می‌شود، معمولاً به دلیل کمبود انرژی یا انگیزه.
languishers
دچار خمودی‌ها به افرادی اطلاق می‌شود که به دلیل کمبود انرژی یا انگیزه، احساس کسالت و بی‌حالی می‌کنند.
languishingly
در حالتی که بی‌حالی و بی‌انگیزگی احساس می‌شود و به نحو کند و کسالت‌آوری انجام می‌گیرد.
languorment
حالت خمودگی یا لم‌دیده شدن که به آرامش و سکوت منجر می‌شود.
languorously
به یک حالت آرام و بی‌حالی توصیف می‌کند که معمولاً با آرامش مرتبط است.
languorousness
حالت بی‌حالی و خوابی که می‌تواند ناشی از آرامش و لذت باشد.
languors
حالت‌های بی‌حالی و کسالت که می‌تواند در زمان‌هایی از روز احساس شود.
laniary
لنیاری به ویژگی‌ها و ساختارهای مرتبط با لنیه اشاره دارد که در پرندگان مشاهده می‌شود.
laniaries
لنیاری‌ها به مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و ساختارهای مرتبط با لنیه در پرندگان اطلاق می‌شود.
laniariform
لنیاری‌فرم به شکلی اطلاق می‌شود که ویژگی‌های لنیاری را نمایش می‌دهد.
laniate
لنیاتی به ویژگی‌هایی اشاره دارد که به مفهوم یا طراحی لنیاری مرتبط می‌شود.
lanier
لنیه به نوعی از جنس یا بافت اشاره دارد که در لباس‌ها و پوشاک به کار می‌رود.
laniferous
لنیفر به گیاهانی اطلاق می‌شود که خاصیت داشتن موها یا الیاف نرم را دارند.
lanific
لنیفیک به ویژگی‌هایی اشاره دارد که در آن الیاف به نرمی و لطافت تبدیل می‌شوند.