overbepatched
بیش از حد وصله زده شده، به حالتی اشاره دارد که یک نرمافزار یا برنامه به طور غیرضروری زیاد وصله یا به روزرسانی شده باشد.
overberg
اووربرگ، نام منطقهای در آفریقای جنوبی است که به خاطر مناظر طبیعی و زیباییهای طبیعیاش مشهور است.
overbet
شرط بندی بیش از حد، به معنای گذاشتن مبلغی بیشتر از آنچه که معمولاً در یک دست یا گیم قرار میگیرد.
overbetted
بیش از حد شرط بندی شده، به حالتی اشاره دارد که بازیکن مبلغی بیشتر از معمول در یک دست یا بازی شرط میبندد.
overbetting
بیش از حد شرط بندی کردن، به معنای قرار دادن مبلغهای نامتناسب در یک بازی یا شرط بندی است.
overbill
بیش از حد صورت حساب کردن، به معنای اعمال هزینه ای بالاتر از واقعیات یا به کار بردن قیمتهای نادرست در صورتحساب است.
overbillow
بیش از حد طغیانی شدن، به معنای بالا آمدن یا جریان پیدا کردن بیشتر از معمول، به ویژه در زمینه آب یا مایعات است.
overbit
بیش از حد خرد کردن یا گاز زدن به چیزی، به معنای آسیب رساندن یا به حدی تجزیه کردن که به خصوصیت آن آسیب برسد.
overbitten
بیش از حد تحت تاثیر قرار گرفتن، به معنای احساساتی شدن به شدت تحت تاثیر یک داستان یا رویداد.
overbitterness
تلخی زیاد، حالتی عاطفی که در آن فرد به شدت احساس تلخی و ناامیدی میکند و این احساس باعث منفی شدن تعاملات اجتماعی خواهد شد.
overblack
سیاهی بیش از حد، حالتی که در آن رنگ سیاه به طور غیر طبیعی یا زیاد مورد استفاده قرار میگیرد.
overblame
سرزنش بیش از حد، حالتی که در آن افراد به طرز ناعادلانه یا غیر منطقی کسی یا چیزی را سرزنش میکنند.
overblamed
سرزنش بیش از حد شده، حالتی که در آن یک فرد به نادرستی به خاطر کارهای انجام نشده یا نتایج منفی سرزنش میشود.
overblanch
سفید کردن بیش از حد، فرآیند پختن مواد غذایی تا حدی که ویژگیهای رنگ و مزه آنها از بین برود.
overbleach
بیش از حد سفید کردن، به معنای استفاده بیش از حد از مواد سفیدکننده که میتواند باعث آسیب شود.
overblithe
بیش از حد شاد و خوشحال، بهطوری که ممکن است بیتوجهی به مسائل جدی را به دنبال داشته باشد.