overdoers
افرادی که فراتر از حد معمول کار میکنند و ممکن است با مشکلات مدیریت زمان مواجه شوند.
overdogmatic
ویژگی یا خصوصیتی که در آن فرد نظرهای خود را به شدت به دیگران تحمیل میکند و باز بودن برای نظرات دیگران را انکار میکند.
overdogmatical
نگرش یا ویژگیای که در آن فرد به شدت بر نظرات خود اصرار ورزیده و به دیگر نظرات توجه نمیکند.
overdogmatically
به شیوهای که به شدت و به طرز غیرمنعطفی به مواضع خود پایبند است.
overdogmatism
افراط در دگماتیسم به معنای داشتن نظرات محکم و غیرقابل تغییر است که باعث میشود فرد قادر به پذیرش یا بررسی نظرات جدید نباشد.
overdome
گنبد اضافه به ساختاری اطلاق میشود که بر روی یک سطح معمارانه ایجاد میشود تا فضای بیشتری را فراهم کند.
overdomesticate
اهلی کردن بیش از حد به معنی تربیت و کنترل یک حیوان به طور نامناسب است که به استانداردهای طبیعی آن آسیب میزند.
overdomesticated
بیش از حد اهلی شده به وضعیتی اشاره دارد که حیوانات یا افراد نتوانند به خوبی با شرایط طبیعی یا چالشهای جدید روبرو شوند.
overdomesticating
اهلی کردن بیش از حد فرآیند کنترلی است که در آن رفتارهای طبیعی و غریزی موجودات به طور غیرطبیعی تغییر مییابد.
overdominance
سلطه بیش از حد به وضعیت یا روندی اشاره دارد که در آن یک ویژگی خاص بر دیگر ویژگیها غالب میشود.
overdominant
شخصیتی که کنترل و تسلط زیادی بر دیگران دارد و اجازه نمیدهد دیگران نظرات خود را ابراز کنند.
overdominate
به تسلط و کنترل بیش از حد بر دیگران در یک موقعیت اجتماعی یا حرفهای اطلاق میشود.
overdominated
احساس کردن تحت تسلط و کنترل قرار گرفتن به دلیل وجود فردی قوی یا پرنفوذ.
overdominating
رفتاری که در آن فرد بیش از حد بر دیگران تسلط دارد و به آنها اجازه فعالیت مستقل نمیدهد.
overdoor
جنس یا ساختاری که بالای در قرار میگیرد تا زیبایی آن را افزایش دهد.
overdosage
مقدار بیش از حد دارویی که بالاتر از دوز مجاز است و میتواند باعث مشکلات جدی شود.
overdoubt
شک کردن بیش از حد به خود یا تصمیمات، معمولاً به همراه احساس ناامیدی و تردید.
overdoze
زیادهروی در مصرف دارو، که میتواند به عوارض جانبی جدی منتهی شود.
overdozed
حالتی که فرد به علت مصرف بیش از حد دارو دچار عوارض میشود.
overdozing
زیادهروی در خواب، به ویژه در شرایطی که فرد باید بیدار باشد.
overdrain
تخلیه بیش از حد منابع یا ظرفیت، به ویژه در مورد آب یا مواد.
overdrainage
تخلیه بیش از حد آب از یک منطقه، که میتواند تأثیرات منفی بر اکوسیستم داشته باشد.
overdrape
پوشاندن یا آویزان کردن پارچهای به روشی که اضافی به نظر برسد.
overdrapery
پردهها یا پارچههای اضافی که افزوده شده تا زیبایی را افزایش دهند.
overdraught
جریان هوای اضافی یا تهویهی غیرمناسب که باعث سرد شدن فضا میشود.
overdrawer
کشویی که از حد استاندارد یا تعریف شده فراتر رفته است.
overdream
بیش از حد یا به طرز غیرواقعی خیالپردازی کردن.
overdredge
بیش از حد گلبرداری کردن، به فرایند برداشت بیش از حد خاک یا مواد از بستر یک آبراه یا منطقه اشاره دارد.
overdredged
به معنای اینکه مکانی به صورت بیش از حد از خاک و مواد برداشت شده باشد، که میتواند عواقب منفی داشته باشد.
overdredging
فرایند گلبرداری بیش از حد از بستر آب و تأثیرات منفی آن بر محیط زیست را توصیف میکند.
overdrench
به معنای آبیاری بیش از حد است که میتواند برای گیاهان مضر باشد.
overdrifted
به این معناست که چیزی یا کسی بهطور بیش از حد در یک جهت حرکت کرده باشد.
overdrily
به طور افراطی و غیرمعمول به یک تغییر یا موضوع اشاره دارد.
overdriness
خشکی بیش از حد، وضعیت یا حالتی که در آن رطوبت به طور قابل توجهی کمتر از حد نرمال است.
overdrip
چکهکردن بیش از حد، حالتی که در آن مایع از یک منبع بیشتر از مقدار لازم خارج میشود.
overdroop
افتادن بیش از حد، حالتی که در آن چیزی به دلیل وزن یا ضعف، به طور غیرطبیعی به پایین میافتد.
overdrowsed
خوابآلودگی بیش از حد، حالتی که در آن فرد به طور غیرمعمولی خوابآلود و خسته احساس میکند.
overdunged
کود دادن به حد زیاد؛ حالتی که در آن خاک بیش از حد با کود تغذیه میشود.