overfile
بایگانی اضافی، به معنای قرار دادن اسناد یا اطلاعات بهطور منظم و بیشتر از حد معمول در فایلها برای مدیریت بهتر.
overfilm
فیلمبرداری بیش از حد، به معنای ضبط یک صحنه یا رویداد بیشتر از مقدار معمول به منظور بهبود کیفیت یا اطمینان از دقت.
overfilter
فیلتر کردن بیش از حد، به معنای استفاده از روشهای اضافی برای تصفیه یا جداسازی آلودگیها از یک ماده.
overfinished
به معنای تمام شدن یا اتمام چیزی به گونهای که به نظر برسد که به طور غیرطبیعی تمام شده یا اصلاح شده است.
overfit
به معنای تنظیم بیش از حد مدل یا سیستم به یک مجموعه داده خاص، به طوری که نتواند به خوبی در دادههای جدید عمل کند.
overfix
بیش از حد درست کردن، یعنی سعی در حل مشکلاتی که در واقع نیاز به تعمیر ندارند.
overflap
بیش از حد روی هم افتادن، زمانی که دو یا چند قسمت یا شیء همپوشانی زیادی پیدا میکنند.
overflat
بیش از حد صاف، به توصیف چیزی که از لحاظ عمق و تنوع ناقص است، اشاره دارد.
overflatly
بهطور بیش از حد صاف، اشاره به بیان یا توضیح تحت تأثیر فراموشی از جزئیات و نونساها.
overflatness
بیش از حد صاف بودن، به حالتی اطلاق میشود که در آن هیچ عمق یا جاذبهای وجود ندارد.
overflatten
بیش از حد صاف کردن، به معنای حذف جزئیات و کاهش کیفیت است.
overflavor
بیش از حد طعم دادن به چیزی، به ویژه با افزودن ادویههای زیاد.
overfleece
بیش از حد پشم زدن از یک حیوان، به ویژه برای استفاده از آن.
overfleshed
حالت یا ظاهری که در آن برای نشان دادن حجم یا بافت به طور غیرطبیعی به یک جسم اضافه شده است.
overflexion
حرکتی بیش از حد در مفصل که ممکن است باعث آسیب شود.
overfling
به معنای پرت کردن یا انداختن چیزی به طور غیرطبیعی زیاد.
overfloat
پر کردن چیزی به قدری که از حد خود فراتر برود و ممکن است خراب شود.
overflog
بررسی کردن یا ارزیابی چیزی به طور افراطی یا بیش از حد.
overflogged
به معنای تحت فشار قرار گرفتن بیش از حد یا خسته شدن از انتظار یا تقاضا.
overflogging
فشاری که به جرگهای وارد میشود که میتواند ضرر یا آسیب را به دنبال داشته باشد.
overflood
کلمهای برای توصیف زمانی است که آب یا مایع بیش از حد به فضای مختلف میریزد.
overflorid
به سبکها یا روشهای بیان که زیادهروی در استفاده از توصیفها دارد، اشاره دارد.
overfloridly
به صورت افراطی و با توضیحات بسیار غنی و پیچیده.
overfloridness
پر زرق و برق بودن، به طرز اغراقآمیز و غیرطبیعی زیبا و مجلل توصیف کردن.
overflour
آرد پاشیدن به طور زیاد بر روی سطح برای جلوگیری از چسبندگی.
overflourish
افراط در تجمل یا تزیین، به ویژه در بیان موفقیتها یا مهارتها.
overflowable
قابلیت سرریز شدن، به این معنی که ظرف یا مخزن میتواند مایعات اضافی را تحمل کند.
overflower
بیش از حد پر از گل و گیاه، به ویژه در زمینه شکوفایی و ظهور.
overflowingly
به طور فراوان، به معنای سرشار از احساسات یا ویژگیهای مثبت.
overflowingness
فراوانی، حالت یا ویژگی اشیایی که بیش از حد پر شده و از حاشیه خود عبور کردهاند.
overfluency
فصاحت بیش از حد، بیان زیاد و غیر ضروری که ممکن است باعث سردرگمی شنوندگان شود.
overfluent
اشاره به شخص یا بیان و گفتار که خیلی فصیح و توصیفی است.
overfluently
به طور فصیح و غیر معمولی، بیان و گفتاری که معمولاً بیش از حد است.
overfluentness
حالت یا کیفیت بیان بیش از حد و فصیح که ممکن است مثبت یا منفی باشد.
overflush
سرریز یا خروج بیش از حد مایع، به ویژه در سیستمهای قابل کنترل.
overflutter
پرواز بیش از حد، به ویژه در مواقعی که احساسات به شدت افزایش مییابد یا در مواقعی که پرواز باید کنترل شده باشد.
overfondle
نوازش یا لمس کردن بیش از حد، به ویژه در موقعیتهایی که ممکن است موجب ناراحتی طرف مقابل شود.
overfondled
به حالت یا وضعیتی اشاره دارد که در آن چیزی یا کسی بیش از حد نوازش یا لمس شده است.
overfondly
به طرز محبتآمیز و بیش از حد، به ویژه در زمینه یادآوری یا صحبت درباره گذشته.
overfondling
عمل نوازش یا لمس کردن بیش از حد، به ویژه در رابطه با حیوانات یا افراد.