overhardness
سختی بیش از حد؛ به معنای عدم انعطاف و سختی شدید یک ماده است.
overharsh
بسیار سخت؛ به معنای سخت‌گیرانه‌تر از حد معمول و نامناسب است.
overharshly
به طرز بسیار سخت؛ به معنای رفتار کردن یا قضاوت کردن بیشتر از حد معمول و مناسب است.
overharshness
سخت‌گیری بیش از حد؛ به معنای شدت بیش از حد در قضاوت یا قوانین است.
overhaste
شتابزدگی بیش از حد؛ به معنای اقدام کردن یا تصمیم‌گیری با سرعت بیش از حد است.
overhasten
عجله کردن بیش از حد، سریع‌تر از آنچه که لازم است عمل کردن.
overhastily
به شکلی عجله‌ای یا شتابزده.
overhastiness
عمل یا رویداد عجولانه یا سریع.
overhate
نفرت زیاد و یا غیرمعمول از شخص یا چیزی.
overhated
در معرض نفرت بیش از حد قرار گرفتن.
overhates
نفرت زیاد و یا غیرمعمول داشتن از شخص یا چیزی.
overhating
بیش از حد نفرت یا انتقاد کردن از چیزی یا کسی، معمولاً بدون دلیل منطقی.
overhatted
بیش از حد از کلاه استفاده کردن یا کلاهی بزرگ بر سر گذاشتن که شاید توجه را جلب کند.
overhaughty
بیش از حد خودبین و متکبر، رفتار یا نگرشی که به دلیل خودبینی باعث دور شدن دیگران شود.
overhaughtily
به طرز متکبرانه یا با خودبینی بسیار زیاد صحبت یا رفتار کردن.
overhaughtiness
بیش از حد متکبر بودن؛ وضعیتی که در آن فرد احساس برتر بودن می‌کند.
overhauler
فردی که به طور عمیق و کامل به تعمیر یا بهبود ماشین‌ها یا وسایل نقلیه می‌پردازد.
overheady
طراحی پیچیده و فوق‌العاده که به شکل ظاهری و زیبایی اثر می‌افزاید.
overheadiness
پیچیدگی و دشواری در انجام کارها که ممکن است مشکلاتی ایجاد کند.
overheadman
شخصی که مسئول نظارت بر فعالیت‌ها و ایمنی در محیط کار است.
overheap
افزودن و انباشتن مواد به طور زیاد برای ایجاد یک پایه یا سطح.
overheaped
انباشته شدن زیاد و بی‌نظم مواد یا اشیا.
overheaping
انباشتی که به صورت اغراق‌آمیز و بیش از حد شده است.
overheaps
به معنای جمع‌کردن یا انبار کردن مواد یا اشیاء به‌طور بیش از حد و اضافی.
overhearer
به شخصی اطلاق می‌شود که به‌طور اتفاقی یا بدون اطلاع، صحبت‌های دیگران را می‌شنود.
overhearty
به معنای بیش از حد گرم و صمیمی، به ویژه در برخورد با دیگران.
overheartily
به معنای به‌طرز افراطی صمیمی یا گرم، به‌ویژه در رفتار.
overheartiness
به معنای گرمی یا صمیمیتی بیش از حد، که ممکن است برای بعضی افراد ناراحت‌کننده باشد.
overheatedly
به معنای به‌طرز غیرقابل کنترل و افراطی، به ویژه در احساسات یا بیان.
overheave
بلند کردن چیزی با سختی و زحمت، از جمله بارهای سنگین.
overheavy
بسیار سنگین، به طوری که حمل و نقل آن مشکل باشد.
overheavily
به شدت و بیش از حد، در حین انجام یک عمل.
overheaviness
حالت یا ویژگی بودن بیش از حد سنگین.
overheight
بلندی بیش از حد، که از قوانین یا محدودیت‌های تعیین‌شده تجاوز کند.
overheighten
بیش از حد بلند کردن یا افزایش ارتفاع یک شیء.
overheinous
بسیار ناپسند و غیرقابل قبول، چیزی که شدت بالایی از ناپسندی را نشان دهد.
overheld
نگهداری یا نگهداشتن بیش از حد، به ویژه در یک زمینه غیرضروری.
overhelp
کمک به دیگران به حدی که به استقلال و اعتماد به نفس آنها آسیب برساند.
overhelpful
بیش از حد کمک‌رسان، در مواردی که کمک به حدی است که فرد را تحت فشار قرار می‌دهد.
overhelpfully
به طور بیش از حد کمک‌ کننده، به‌گونه‌ای که ممکن است مخل یا غیرضروری باشد.