precompress
پیشفشردهسازی به معنای فشردهسازی دادهها یا فایلها قبل از مراحل بعدی و ارسال آنها.
precompression
پیشفشردهسازی به معنای فشردهسازی دادهها قبل از ارسال است و با استفاده از آن میتوان حجم اطلاعات را کاهش داد.
precompulsion
پیشفشاری به معنای نیازی داخلی برای انجام یک عمل خاص قبل از وقوع آن عمل است.
precompute
پیشمحاسبه به معنای محاسبه یک مقدار یا نتایج قبل از زمان لازم است.
precomputed
پیشمحاسبه شده به معنای مقادیری است که قبل از زمان مورد نیاز محاسبه شدهاند.
precomputing
پیشمحاسبه فرآیند محاسبه دادهها قبل از زمان استفاده آنها است.
precomradeship
دوستی پیشین به معنای ارتباط و دوستی میان افراد قبل از شروع یک فعالیت یا موقعیت است.
preconceal
پنهان کردن چیزی قبل از اینکه بهطور علنی ارائه شود.
preconcede
اکنون به چیزی که ممکن است در آینده مشخص شود اعتراف کردن.
preconceded
پیشقبول کردن به معنای قبول کردن یا پذیرفتن واقعیتی قبل از وقوع آن است.
preconceding
عمل پیشقبول کردن به این معناست که پیش از وقوع، چیزی را پذیرفتی.
preconceivable
قابل تصور به معنای این است که میتوان چیزی را در ذهن تصور کرد یا ممکن دانست.
preconceive
پیشتصور کردن به معنای ساختن تصوری از چیزی قبل از مشاهده یا تجربه آن است.
preconceives
پیشتصور کردن به معنای ساختن تصوری یا نظری درباره چیزی قبل از وقوع آن است.
preconceiving
عمل پیشتصور کردن به معنای ایجاد یک تصور درباره چیزی قبل از وقوع آن است.
preconcentrate
پیش تمرکز به معنی آمادهسازی ذهن یا فکر برای تمرکز هر چه بهتر بر روی یک موضوع یا فعالیت است.
preconcentrated
پیش تمرکز شده به موادی اطلاق میگردد که قبلاً فرآیند تمرکز بر روی آنها انجام شده است.
preconcentratedly
به صورت پیش تمرکز شده به معنای انجام کاری با تمرکز و آماده سازی ذهنی قبلی است.
preconcentrating
پیش تمرکز کردن به عمل آمادهسازی یا تمرکز بر روی موضوع یا مواردی گفته میشود که در حال انجام است.
preconcentration
پیش تمرکز به معنای فرآیند یا تکنیکهای اولیه برای تمرکز بیشتر بر روی مواد یا دادهها است.
preconcept
پیشتصور به معنی تصورات یا ایدههایی است که قبل از دریافت اطلاعات یا تجربههای جدید شکل میگیرد.
preconceptional
پیشداوری، نوعی نگرش یا عقیده که قبل از کسب اطلاعات کافی شکل میگیرد.
preconceptual
پیشمفهومی، مربوط به مرحلهای که هنوز مفاهیمی شکل نگرفتهاند.
preconcern
نگرانی پیشینی، نگرانی که قبل از وقوع یک حادثه یا موقعیت به وجود میآید.
preconcernment
نگرانی پیشینی، نگرانی که پیش از وقوع اتفاق خاصی شکل میگیرد.
preconcertedly
بهطور هماهنگ، عمل یا اقدام بهطور از پیش تعیینشده و هماهنگ.
preconcertedness
هماهنگی پیشینی، وضعیت یا حالت که در آن کارهایی بهطور از پیش هماهنگ شده انجام میشود.
preconcertion
هماهنگی پیش از یک رویداد موسیقی، فرآیند انجام برنامهریزی و آمادهسازی قبل از یک کنسرت.
preconcessions
توافقات یا تسلیمهایی که قبل از تصمیمگیری نهایی انجام میشوند.
preconcessive
مربوط به تسلیم یا واگذاری قبل از یک تصمیم یا توافق.
preconclude
به نتیجهرسانی قبل از پایان یک فرآیند یا زمان مقرر.
preconcluded
پیشپیش نتیجهگیری شده، به حالتی اشاره دارد که یک موضوع یا تصمیم قبل از بررسی یا بحث به نتیجهای رسیده است.
preconcluding
پیشپیش نتیجهگیری کردن، به معنای این است که فرد یا گروهی به نتیجهای مشخص قبل از تصمیمگیری نهایی برسد.