sleever
به شخصی اطلاق میشود که در کار با آستینهای لباس تخصص دارد.
sleezy
به وضعیتی اشاره دارد که بیکیفیت یا غیر محترمانه باشد.
sleided
به معنای کشیده شدن یا قرار گرفتن در جایی به صورت نازک یا باریک است.
sleyed
سلیید، به معنای سر خوردن یا پایین رفتن از روی سطحی شیبدار.
sleyer
سلییر، ابزاری برای برش دادن پارچه یا مواد مشابه.
sleigher
سلیگر، کسی که در کار تولید و بهبود فرایندها فعالیت دارد.
sleighers
سلیگرها، افرادی که در سفرهای زمستانی با سورتمه فعالیت میکنند.
sleightful
سلیفتفول، به معنای فنی و ماهر در انجام کارها.
sleighty
سلایتی، به معنای فنی و چابک در انجام کارها.
sleightness
چابکی، مهارت در انجام کارها به گونهای که به نظر برسد طبیعی است و در حرفههای جادوگری و شعبدهبازی استفاده میشود.
sleying
وردی کردن، عمل قرار دادن نخ در چله (نخهای کشیده شده روی دستگاه بافندگی) است.
slendang
اسلندنگ، نوعی پارچه یا شال است که به طور خاص به عنوان لباس یا تزئین استفاده میشود.
slenderish
نسبتاً لاغر، به معنای داشتن ظاهری لاغر یا باریک است.
slenderly
به طور لاغر، به معنای حرکت یا عمل کردن به طرز باریک و موزون است.
slenderness
لاغری به باریکی یا نازکی اشاره دارد که معمولاً به ظرافت و زیبایی مرتبط است.
slent
به معنای غیر مستقیم یا کج است، معمولاً در مورد اشیاء یا مسیرها به کار میرود.
slepez
نوعی سرسره یا شیب که معمولاً در زمینهای بازی وجود دارد.
slete
تکهای کوچک از چیزی، به ویژه کاغذ یا مادهای نازک.
sleuthdog
سگی که برای کشف اطلاعات و بوها آموزش داده شده است، معمولاً در کارهای کارآگاهی.
sleuthful
شخصی که به طور طبیعی کنجکاو است و میتواند اطلاعات را کشف کند.
sleuthhound
سگ جستجوگر، کارآگاهی که بسیار در جستجوی سرنخها و حل معماهای مختلف مهارت دارد.
sleuthlike
مانند کارآگاه، به شکلی دقیق و با دقت در جستجوی سرنخها.
slewer
شخصی که به طور خاص در جستجوی سرنخها و حل معماها تخصص دارد.
slewingslews
مجموعهای بزرگ و متنوع از چیزها یا فعالیتها، به ویژه در یک زمینه خاص.
slewth
بصیرتی یا درک عمیق در جستجوی اطلاعات و سرنخها.
slibbersauce
نوعی سس یا ماده در کنار غذا که معمولاً دارای طعم قوی و مشخصی است.
sliceable
قابل برش، به معنای اینکه چیزی مانند غذا یا مواد دیگر به راحتی میتواند به برشهای کوچکتر تقسیم شود.
slicer
برشدهنده، ابزاری برای بریدن و تقسیم غذاها یا مواد دیگر به قطعات کوچکتر.
slicers
برشدهندهها، ابزارهایی که برای برش یا تقسیم مواد مختلف استفاده میشوند، به ویژه غذا.
slich
کلمهای که بهطور معمول در زبان انگلیسی یافت نمیشود و معنا یا کاربرد خاصی ندارد.
slicht
اصطلاحی که در زبان انگلیسی بهندرت استفاده میشود و معمولاً معنا و کاربرد خاصی ندارد.
slicingly
به معنای بریدن یا تقسیم کردن چیزی به صورت برشهای یکنواخت و دلخواه.
slicken
صاف و لغزنده کردن، به ویژه برای آمادهسازی یک سطح برای کار بعدی.
slickens
لغزنده کردن، به ویژه در مورد سطوحی مانند آب یا جاده.
slickensided
سطوحی که به دلیل حرکت تکتونیکی صاف و بازتابنده شدهاند.
slickered
به عقب زدن یا مسطح کردن چیزی به گونهای که صاف و مرتب به نظر برسد.
slickery
به صورتی لغزنده یا خطرناک، به ویژه در مورد سطوحی که ممکن است باعث افتادن شوند.
slickly
به روشی ماهرانه یا با مهارتی که توجه را جلب میکند.
slickness
نرمی و سرخوردگی سطحی که به راحتی باعث حرکت یا لغزش میشود.