snowdon
نام بلندترین کوه در ولز که برای پیاده‌روی و کوهنوردی مشهور است.
snowdonian
به ویژگی‌ها و فرهنگ‌های خاص منطقه اسنودون اشاره دارد.
snowflight
پرواز برفی، اشاره به پرواز پرندگان در هوای برفی یا در زمان زمستان دارد.
snowflower
گل برف، نوعی گل که در شرایط برفی و سرد می‌روید.
snowfowl
پرندگان برفگاهی، نوعی پرنده که در شرایط برفی زندگی می‌کنند.
snowhammer
چکش برفی، ابزاری که برای کار با یخ و برف طراحی شده است.
snowhouse
خانه برفی، ساختمانی موقتی ساخته شده از برف.
snowie
برفی، صفتی که به وصف وضعیت برفی اشاره دارد.
snowily
به صورت برفی، به حالتی که برف روی زمین یا اشیاء نشسته باشد.
snowiness
کیفیت یا حالت برفی بودن، میزان برف روی زمین.
snowish
حالت یا کیفیتی که به برف شباهت دارد.
snowk
یک واژه خاص یا محاوره‌ای برای اشاره به برف در برخی فرهنگ‌ها.
snowl
یک واژه عامیانه یا غیررسمی برای اشاره به نوعی برف یا نماد زمستان.
snowland
مکانی خیالی یا واقعی که عمدتاً با برف پوشیده شده باشد.
snowlands
سرزمین‌های برفی، مناطق و نواحی‌ای هستند که با برف پوشیده شده‌اند و معمولاً در مناطق سردسیر قرار دارند.
snowless
بدون برف، به معنای این است که در یک منطقه یا زمان خاص برف وجود ندارد.
snowlike
شبیه برف، به چیزی که ویژگی‌های بصری یا احساسی برف را دارد، اطلاق می‌شود.
snowmaker
دستگاه یا فردی که برف مصنوعی تولید می‌کند.
snowmaking
پروسه‌ای که در آن برف مصنوعی تولید می‌شود، معمولاً برای ورزش‌های زمستانی استفاده می‌شود.
snowmanship
مهارت و توانایی در فعالیت‌های مرتبط با برف و اسکی.
snowmast
برج برف، ساختاری که برای اندازه‌گیری عمق برف و جمع‌آوری داده‌های مربوط به شرایط آب و هوایی استفاده می‌شود.
snowmelts
آب شدن برف، فرآیند تبدیل برف به آب مایع به دلیل افزایش دما.
snowmobiler
موتورسوار برفی، فردی که با موتورسیکلت‌های برفی سفر می‌کند یا ورزش می‌کند.
snowmobilers
موتورسواران برفی، افرادی که به صورت گروهی با موتورسیکلت‌های برفی سفر می‌کنند یا مسابقه می‌دهند.
snowproof
ضد برف، ویژگی‌ای که به لباس یا تجهیزات اجازه می‌دهد تا در برابر برف و رطوبت مقاومت کنند.
snowshade
سایه برف، ساختاری که برای محافظت از وسایل نقلیه یا مسیرها در برابر برف استفاده می‌شود.
snowshed
سردخانه برف، سازه‌ای برای محافظت از وسایل در برابر برف و طوفان برف.
snowsheds
چندین سردخانه برف، سازه‌هایی که وسایل و وسایط را در برابر برف محافظت می‌کنند.
snowshine
درخشش برف، حالتی از درخشندگی نور که از برف ناشی می‌شود.
snowshoer
برف‌نورد، فردی که با استفاده از کفش‌های خاص برف‌نوردی می‌کند.
snowshoing
برف‌نوردی، عملی که در آن شخص با کفش‌های خاص برف‌نوردی می‌کند.
snowthrower
برف‌زن، دستگاهی برای پاکسازی برف از سطوح مختلف.
snowworm
کرم برفی، موجودی کوچک و رویشی که در برف و محیط‌های سرد زندگی می‌کند و اغلب در مناطق قله کوه‌ها و یخچال‌ها یافت می‌شود.
snozzle
سنازل، قطعه‌ای که به نوک شلنگ متصل می‌شود تا جهت و شدت آب را کنترل کند.
snubbable
قابل طرد، به معنای این که شخص یا چیزی به دلیل رفتار یا ویژگی‌های خاص قابلیت رد شدن یا نادیده گرفته شدن دارد.
snubbee
کسی که مورد طرد قرار می‌گیرد، فردی که از جمعی کنار گذاشته می‌شود و احساس بی‌احترامی می‌کند.
snubby
اندازه کوچک و گرد، توصیف یک ظاهر یا پاسخ که کمی بی‌احترامی و تحقیر را نشان می‌دهد.
snubbier
دندانه‌دارتر، توصیف فردی که بیشتر از دیگران دچار بی‌احترامی یا تحقیر شده و بر روحیه و روابط اجتماعی او تأثیر می‌گذارد.
snubbiest
بهترین یا بدترین حالت بی‌احترامی یا سردی نسبت به دیگران.
snubbiness
حالت یا ویژگی بی‌احترامی و سردی در برخورد با دیگران.