sprangly
بهم ریخته، در هم رفته و شلوغ.
sprangling
فرآیند درهم کشیدن و بهم ریختن چیزها.
sprank
تزئین یا بهبود یک مکان یا موقعیت خاص.
spratter
پاشیدن یا پخش شدن مایعات یا ذرات.
spratty
لاغر یا کوچک به ویژه در مورد ماهی‌ها یا دیگر موجودات آبزی.
sprattle
به طور بی‌نظم یا خوشحال در اطراف حرکت کردن.
sprattled
به اشتراک گذاشتن افکار یا ایده‌ها با حرکتی نامنظم.
sprattles
حالت حرکت بی‌نظم یا پخشی در یک موقعیت خوشحال.
sprattling
حالت حرکت یا صدای شاد و پراکنده.
sprawler
کسی که به آرامی و بی‌هیجان دراز می‌کشد یا نشسته است.
sprawlers
اسپرال‌ها، افرادی که به طور پراکنده و غیرمنظم در یک فضا قرار دارند و ممکن است باعث افزایش شلوغی یا بی‌نظمی شوند.
sprawly
پراکنده و غیرمنظم بوده و به نحوه‌ای است که فضا را اشغال می‌کند.
sprawlier
صفت مقایسه‌ای که برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که بیشتر از حد لازم پراکنده است.
sprawliest
صفت عالی که به چیزی اطلاق می‌شود که به طور ویژه‌ای پراکنده است.
sprawlingly
به طور پراکنده و غیرمنظم انجام دادن کاری.
spreadability
قابلیت پخش شدن یا گسترش یافتن یک ماده به سطحی دیگر.
spreadable
قابل پخش، به معنی اینکه یک ماده غذایی به راحتی بر روی یک سطح دیگر پخش می‌شود.
spreadation
گسترش، انتشار، به معنای فرآیند پخش یا توزیع یک چیز به طور گسترده.
spreadboard
صفحه پخش، یک ابزار یا سطح برای قرار دادن مواد یا آیتم‌ها به طور همزمان.
spreaded
پخش‌شده، به معنای اینکه چیزی به طور یکنواخت یا گسترده روی یک سطح قرار گرفته است.
spreadhead
سرپرست، فردی که مسئول یا قائد مجموعه‌ای از فعالیت‌ها یا ایده‌ها است.
spready
پخشی، به معنای باز یا گسترش‌یافته، به‌ویژه در مورد طراحی یا شخصیت.
spreadingly
به شکل گسترش و پخش شدن، به گونه‌ای که از یک نقطه به نقاط دیگر نفوذ می‌کند.
spreadingness
حالت یا کیفیت پخش شدن یا گسترش یافتن.
spreadings
اقدام یا حالت پخش شدن، به ویژه در مورد گیاهان یا ایده‌ها.
spreadover
گسترش یا پخش چیزی بر روی یک سطح، معمولاً به طور یکنواخت.
spreagh
ابزار یا وسایلی که برای کار در زمین‌های زراعی به کار می‌رود.
spreaghery
حالت یا کیفیت مربوط به «اسپرگ» و نحوه استفاده از آن.
spreath
عمل بیان کردن یا صحبت کردن در مورد موضوعی به چه صورت.
spreathed
گذشته فعل 'spreath', به معنای بیان کردن.
spreckle
پخش یا لکه‌ای که به صورت تصادفی روی سطحی ایجاد می‌شود.
spreeuw
نوعی پرنده معروف به آواز و رفتار اجتماعی.
sprekelia
نوعی گل که به خاطر زیبایی‌اش محبوب است.
spreng
بیان یا ارائه یک ایده جدید.
sprenge
انفجار؛ نوعی عمل یا نتیجه ای که در آن نیروی انفجاری باعث تخریب یا تغییر می شود.
sprenging
عمل یا فرآیند انفجار، معمولا به معنای استفاده از مواد منفجره است.
sprent
بیان؛ توصیف یا شرح یک ایده، طراحی، یا اثر.
spret
شایعه؛ اطلاعات نادرست یا ناقص که به صورت کلامی منتقل می‌شود.
spretty
زیبا؛ توصیف چیزی که خوب به نظر می‌رسد یا خوشایند است.
sprew
پاشیدن؛ عمل پاشدن مایعات یا ذرات به صورت تصادفی یا آزاد.