make a market
بازار ساختن به معنای ایجاد بستری برای فروش کالاها یا خدمات است.
make a match
به معنای ایجاد تطابق یا یک ارتباط بین دو چیز است.
make a meal of
بزرگنمایی کردن یا پیچیده کردن یک مسئله که ممکن است ساده باشد.
make amends
جبران کردن، به معنای اصلاح اشتباهات و برقراری دوباره روابط مثبت پس از یک خطا.
make a mess of
به هم ریختن یا خراب کردن چیزی با بی دقتی یا بی توجهی است.
make a move
اقدام کردن، به معنای شروع عمل یا تغییر وضعیت.
make-and-break
ساختن و شکست، به معنای چیزهایی که میتواند موفقیت یا شکست یک موقعیت را رقم بزند.
make an effort
تلاش کردن به معنای صرف زمان و انرژی برای دستیابی به هدفی است.
make an end of
پایان دادن به یک موضوع یا عمل، به معنی گرفتن اقدام لازم برای خاتمه دادن.
make a plan
ایجاد یک استراتژی یا طرح برای دستیابی به هدف خاص.
make a row
جنجال کردن، به معنای ایجاد سر و صدا یا دعوا به خاطر یک مسئله خاص.
make a splash
جلب توجه، به معنای اینکه چیزی باعث جلب توجه یا کنجکاوی میشود.
make a virtue of
ساختن یک فضیلت به این معنی است که فرد از یک ویژگی منفی یا عادی، یک صفت خوب بسازد.
make-before-break
قبل از شکستن بساز، به معنای آمادهسازی و پیشبینی مشکلات قبل از وقوع آنها است.
make-believe
بازی یا فعالیتهایی که در آن به خیالبافی میپردازند.
make certain
مطمئن شدن به معنای اطمینان حاصل کردن از درست بودن یا وجود یک چیز.