make a killing
کسب سود زیاد از یک فعالیت تجاری.
make allowances for
ملاحظه کردن یا در نظر گرفتن شرایط خاص افراد یا وضعیت‌ها.
make a man out of someone
آموزش یا تجربه‌ای که منجر به رشد و استقلال فرد می‌شود.
make a market
بازار ساختن به معنای ایجاد بستری برای فروش کالاها یا خدمات است.
make a match
به معنای ایجاد تطابق یا یک ارتباط بین دو چیز است.
make a meal of
بزرگ‌نمایی کردن یا پیچیده کردن یک مسئله که ممکن است ساده باشد.
make amends
جبران کردن، به معنای اصلاح اشتباهات و برقراری دوباره روابط مثبت پس از یک خطا.
make a mess
به معنی ایجاد بی‌نظمی یا هرج و مرج است.
make a mess of
به هم ریختن یا خراب کردن چیزی با بی دقتی یا بی توجهی است.
make a mockery of
مسخره کردن، به معنای به تمسخر گرفتن یا بی‌ارزش کردن چیزی است.
make a mock of
به معنای تمسخر کردن یا دست انداختن کسی یا چیزی.
make a monkey out of someone
از کسی یک میمون درست کردن، به معنای مسخره کردن یا دست کم گرفتن شخصی.
make a mountain out of a molehill
به بزرگ کردن یا پیچیده کردن مسئله‌ای کوچک اشاره دارد.
make a move
اقدام کردن، به معنای شروع عمل یا تغییر وضعیت.
make a move on
اقدام به قدمی برای نزدیک شدن یا آغاز یک عمل.
make a muck of
خراب کردن یا بی‌نظم کردن یک وضعیت.
make a name for oneself
به معنای شناخته شدن و دارای اعتبار شدن است.
make an appearance
به معنای ظاهر شدن یا شرکت کردن در یک رویداد یا مکان.
make an ass of oneself
خود را در نظر دیگران مسخره کردن یا احمق نشان دادن.
make-and-break
ساختن و شکست، به معنای چیزهایی که می‌تواند موفقیت یا شکست یک موقعیت را رقم بزند.
make an effort
تلاش کردن به معنای صرف زمان و انرژی برای دستیابی به هدفی است.
make an end of
پایان دادن به یک موضوع یا عمل، به معنی گرفتن اقدام لازم برای خاتمه دادن.
make an enemy of
به معنای دشمنی ساختن یا رابطه‌ای خصمانه ایجاد کردن است.
make an entrance
وارد شدن به نحوی که توجه دیگران را جلب کند.
make an example of
نمونه‌ای برای نشان دادن استفاده می‌شود تا دیگران از آن درس بگیرند.
make an exhibition of oneself
عبارت 'از خود نمایش گذاشتن' به معنای جلب توجه دیگران به شیوه‌ای غیرمعمول یا احمقانه است.
make an honest woman of
به معنای ایجاد موقعیت اجتماعی معتبر برای یک زن.
make a night of it
ساختن شب یک عبارت نزدیک به برنامه‌ریزی برای یک شب فاتحانه است.
make an issue of
مسئله‌ای را بزرگ کرده و اهمیت دادن به آن
make a noise
به معنای تولید صدایی که معمولاً آزاردهنده است.
make a pig of oneself
مثل خوک رفتار کردن به معنای پرخوری یا بدرفتاری در هنگام غذا خوردن است.
make a pig's ear of
به معنای شکست یا غرق شدن در یک کار به گونه‌ای بد است.
make a pitch
ارائه یک پیشنهاد یا معرفی ایده.
make a plan
ایجاد یک استراتژی یا طرح برای دستیابی به هدف خاص.
make a play for
تلاشی برای جلب توجه یا دسترسی به چیزی.
make a point of
تأکید بر اهمیت انجام یک کار.
make a present of
عبارتی به معنای هدیه دادن چیزی به کسی.
make a production of
به معنای بزرگ کردن یا نمایشی کردن موضوعی به شکل غیرضروری.
make a quid
به معنای کسب درآمد یا پول.
make a rod for one's own back
به معنای ایجاد مشکل برای خود با رفتار یا تصمیمات نادرست.
make a row
جنجال کردن، به معنای ایجاد سر و صدا یا دعوا به خاطر یک مسئله خاص.
make a run for it
فرار کردن، به معنای تلاش کردن برای دور شدن از یک موقعیت.
make a spectacle of oneself
خود را به نمایش گذاشتن به معنی رفتار غیرمعمول و جلب توجه برای دیگران است.
make a splash
جلب توجه، به معنای اینکه چیزی باعث جلب توجه یا کنجکاوی می‌شود.
make a virtue of
ساختن یک فضیلت به این معنی است که فرد از یک ویژگی منفی یا عادی، یک صفت خوب بسازد.
make away with
به معنای دزدیدن یا گرفتن چیزی و فرار کردن.
make-before-break
قبل از شکستن بساز، به معنای آماده‌سازی و پیش‌بینی مشکلات قبل از وقوع آنها است.
make-believe
بازی یا فعالیت‌هایی که در آن به خیال‌بافی می‌پردازند.
make capital out of
عبارتی که به معنای استفاده از وضعیتی برای به دست آوردن سود یا مزیت است.
make certain
مطمئن شدن به معنای اطمینان حاصل کردن از درست بودن یا وجود یک چیز.