bedlamism
حالت یا شرایطی که در آن هرج و مرج و عدم نظم وجود دارد.
bedlamite
فردی که دچار اختلال ذهنی است و رفتارهای غیرمعمولی دارد.
bedlamitish
دارای صفات و ویژگیهای هرج و مرج و عدم نظم.
bedlamize
به هم ریختن، ایجاد هرج و مرج و شلوغی.
bedlamized
به هم ریختگی، هرج و مرج و بینظمی در یک موقعیت.
bedlamp
لامپی که معمولاً کنار تخت خواب قرار دارد و برای مطالعه یا روشنایی ملایم استفاده میشود.
bedlamps
جمع لامپ تخت که معمولاً در کنار تخت خواب قرار میگیرد.
bedlar
نجار تخت، کسی که به ساخت تخت خواب میپردازد.
bedless
بدون تخت خواب، حالتی که فرد تخت خواب ندارد.
bedlids
پدهای تخت خواب، لایههایی نرم و راحت که روی تخت خواب قرار میگیرند.
bedlight
چراغی که مخصوصاً برای استفاده در کنار تخت خواب طراحی شده است.
bedlike
شبیه به تخت خواب، معمولاً به اشیاء یا مبلمان اشاره دارد که امکان خوابیدن را فراهم میکنند.
bedmaking
فرآیند مرتب کردن و آماده کردن تخت خواب برای استفاده.
bedman
شخصی که به خوابیدن عادت دارد یا در آن مهارت دارد.
bednighted
پیامدی از خوابیدن در شب، مرتبط با عادات شبانه.
bednights
مدت زمانی که یک فرد در یک محل اقامت، مانند هتل، میخوابد.
bedoctor
فردی که در رشته پزشکی تحصیل کرده و مجاز به درمان بیماران است.
bedog
بالشی نرم و تزئینی که به دکوراسیون خانه اضافه میشود.
bedoyo
رقصی سنتی اندونزیایی که معمولاً با حرکات نرم و هماهنگ اجرا میشود.
bedolt
عملی که در آن فرد چیزی را به حالت طبیعی برمیگرداند یا متناسب میکند.
bedot
به عمل افزودن نقوش یا رنگها به یک اثر هنری اشاره دارد.
bedote
بهدقت بررسی کردن، دقت نظر در نوشتار و اطلاعات.
bedotted
نقطهگذاری شده، مزین به نقاط یا الگوهای مشخص.
bedouinism
سبک زندگی سنتی و فرهنگی مردم بدوی، شامل آداب و رسوم و معیشت آنان.
bedouse
بهخوبی بررسی کردن، دقت نظر در آمادهسازی یک فضا.
bedown
بهروشنی توضیح دادن، بیان دقیق جزئیات.
bedpad
زیرانداز مخصوص استفاده شده بر روی تخت برای راحتی یا حفاظت.
bedquilt
پتو مخصوص خواب که معمولا برای تزیین و گرمکردن تخت استفاده میشود.
bedquilts
پتوهای خواب، جمع کلمهی پتو مخصوص خواب که برای تخت استفاده میشوند.
bedrabble
روشی برای توصیف یک پوشش تخت که معمولاً شلوغ و رنگارنگ به نظر میرسد.
bedrabbled
توصیف حالتی که در آن یک تخت یا روکش به هم ریخته و شلوغ به نظر میرسد.
bedrabbling
حالت به هم ریختگی یا شلوغ شدن به خاطر فعالیتها یا مواد مختلف.
bedraggle
توصیف حالتی که در آن فرد به دلیل آب یا فعالیتی، نامرتب و بینظم میشود.
bedrail
میله یا شیئی که در کنار تخت قرار میگیرد تا مانع افتادن افراد شود.
bedrails
میلههای مستحکم که در کنار تخت قرار میگیرند تا از افتادن جلوگیری کنند.
bedral
شغلی که در آن میلهای برای تخت به کار میرود.