forloin
رها کردن، بخشیدن یا آزاد کردن خود از اشتباهات گذشته.
forlore
فراموش‌شده، چیزی که پیش از این حائز اهمیت بوده و اکنون فراموش شده است.
forlorner
تنهایی، ناکامی و احساس ناراحتی به دلیل نداشتن امید.
forlornest
حتی بیشتر از تنهایی و ناکامی، احساس بی‌کسی و ناامیدی عمیق.
forlornity
احساس تنهایی و ناکامی و فراق شدید.
forlornly
به گونه‌ای که احساس تنهایی و ناکامی را نشان می‌دهد.
forlornness
حالت تنهایی و فقدان امید و خوشحالی.
formability
قابلیت فرم دهی، توانایی یک ماده برای تبدیل شدن به اشکال مختلف تحت فشار یا حرارت.
formable
قابل فرم دهی، به معنی اینکه می‌تواند به شکل‌های مختلف تبدیل شود.
formably
به طور قابل فرم دهی، به شکلی که بتوان آن را به راحتی شکل داد یا تنظیم کرد.
formagen
فرماژن، یک ماده یا ترکیبی که برای ایجاد حالت فرم‌پذیر یا قابل شکل‌گیری طراحی شده است.
formagenic
فرماتیک، به معنی ویژگی‌هایی که به یک ماده اجازه می‌دهد قابلیت فرم‌دهی یا تغییر شکل داشته باشد.
formalazine
فرمالازین، یک ترکیب شیمیایی که در فرآیندهای خاصی کاربرد دارد.
formaldehyd
فرمالدهید یک ماده شیمیایی آلی است که به عنوان یک عامل ضدعفونی کننده و نگهدارنده استفاده می‌شود.
formaldehydesulphoxylate
فرمالدهید سولفوکسيلات یک ترکیب شیمیایی است که در فرآیندهای صنعتی کاربرد دارد.
formaldehydesulphoxylic
فرمالدهید سولفوکسولیک یک ترکیب شیمیایی است که در تحقیقات علمی کاربرد دارد.
formaldoxime
فرمالدوکسیMemo یک ترکیب شیمیایی است که به عنوان یکی از مشتقات فرمالدهید شناخته می‌شود.
formalesque
فرمالسک به سبکی اشاره دارد که دارای ویژگی‌های منظم و کلاسیک است.
formalins
فرمالین‌ها محلول‌هایی هستند که به عنوان نگهدارنده در انجماد و ذخیره‌سازی نمونه‌ها کاربرد دارند.
formalisation
رسمی‌سازی به معنی تبدیل یک توافق یا مفهوم به فرمی رسمی و معتبر است.
formaliser
رسمی‌ساز به فرد یا سیستمی اطلاق می‌شود که مسئول تبدیل موضوعات به فرم رسمی است.
formalistic
رسمی‌گرایی به رویکردی اطلاق می‌شود که بر روی شکل‌ها و قواعد تمركز دارد.
formalistically
به روش رسمی‌گرا، اشاره به تحلیلی که بر جزئیات و ساختار تاکید می‌کند.
formaliter
به معنی به‌طور رسمی است و به شیوه‌های رسمی و قانونی دلالت دارد.
formalith
فرمالیت نوعی ماده معدنی است که در صنعت استفاده می‌شود.
formalizable
قابل فرمول‌بندی، به معنای آنکه می‌توان یک مفهوم یا ایده را به شکلی دقیق و منطقی فرمول‌بندی کرد.
formalization
فرمالیزه‌سازی، به معنای تبدیل یک مفهوم یا ایده به یک فرم دقیق و تعریف‌شده.
formalizations
فرمالیزه‌سازی‌ها، اسنادی که ایده‌ها یا نظریات را به صورت ساختاریافته و رسمی ارائه می‌دهند.
formalizer
فرمالیزه‌کننده، ابزاری یا شخصی است که کارهای فرمالیزه کردن را انجام می‌دهد.
formalness
رسمیت، به معنای درجه‌ی جدیت یا رعایت آداب در یک موقعیت خاص.
formamidine
فرمیدین، ترکیبی شیمیایی که در صنعت و تحقیق کاربرد دارد.
formamido
فرمامیدو، یک گروه عاملی در شیمی آلی است که معرف وجود یک گروه آمید بر روی یک گروه فرم است.
formamidoxime
فرمامیدوکسیم، یک ترکیب شیمیایی است که از تبدیل فرمامید به یک اکسیم حاصل می‌شود.
formanilide
فرمانیلید، یک ترکیب شیمیایی است که در ساختار آن یک گروه آمید به یک گروه فرم متصل است.
formated
فرمت‌بندی به معنای تنظیم و سازماندهی یک متن یا تصویر به نحوی است که خواندن و مشاهده آن آسان‌تر باشد.
formating
فرمت‌بندی، عمل یا فرآیند تنظیم و سازماندهی محتوا به شکلی خاص است.
formational
شکل‌گیری به معنای فرآیندهای تولید و شکل‌دهی به مواد یا ساختارها است.
formatively
به معنای آموزشی و تدریجی است و به ارزیابی یا یادگیری مرتبط است که به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا پیشرفت کنند.
formativeness
ویژگی یا کیفیت چیزی که به درک و یادگیری کمک می‌کند.
formatter
شخص یا ابزاری که متون یا داده‌ها را به صورت منظم و قابل خواندن درمی‌آورد.