infrahyoid
عضلات اینفراهایوید، به گروهی از عضلات گفته می‌شود که زیر استخوان هایوید واقع شده و در حرکات بلع و صحبت کردن نقش دارند.
infrahuman
اینفراانسان، به اشخاص یا موجوداتی اطلاق می‌شود که از نظر زیستی یا فرهنگی به انسان‌ها نزدیک هستند اما در سطح بالاتری قرار ندارند.
infralabial
درجایی در زیر لب، ارتباطی با ساختارهای دهانی دارد.
infralapsarianism
مکتب فکری در الهیات که ترتیب اراده الهی را در مورد نجات و هلاکت توضیح می‌دهد.
infralinear
تحلیل و اندازه‌گیری زیر خطی، معمولاً در زمینه‌های علمی و آماری استفاده می‌شود.
infralittoral
منطقه‌ای در زیر خط جزر و مد که زیستگاه تعدادی از موجودات دریایی است.
inframammary
منطقه‌ای در زیر سینه‌ها که در جراحی‌های زیبایی و پزشکی استفاده می‌شود.
inframammillary
مرتبط با ساختارهای آناتومیکی در زیر سینه.
inframandibular
منطقه‌ای آناتومیک که در زیر فک پایینی قرار دارد، متعلق به علم پزشکی و جراحی.
inframarginal
ناحیه‌ای در زیر لبه یا مرز، به ویژه در بیولوژی و آناتومی.
inframaxillary
ناحیه زیر فک بالایی، به ویژه در زمینه پزشکی.
inframedian
مقادیر یا مشخصات زیر مقدار میانه، در تحلیل داده‌ها و آمار.
inframercurial
ناحیه یا روش مرتبط با زیر مرکور، در شیمی و علوم تجربی.
inframercurian
اصطلاحی که به ویژگی‌ها یا روش‌های مربوط به زیر مرکور اشاره دارد، در علم مواد.
inframolecular
نیروهای زیرمولکولی به نیروهایی اطلاق می‌شود که بین مولکول‌ها وجود دارند و بر تعاملات مولکولی تأثیر می‌گذارند.
inframontane
منطقه‌ای که در زیر کوه‌ها واقع شده و دارای ویژگی‌های خاص جغرافیایی است.
inframundane
مفاهیم و مضامینی که به واقعیت فراتر از جهان مادی اشاره دارند.
infranatural
عناصری که به ابعاد غیرطبیعی و غیرمادی طبیعت اشاره می‌کنند.
infranaturalism
مکتبی فلسفی که به بررسی ابعاد غیرطبیعی و نادیدنی واقعیت می‌پردازد.
infranchise
به معنای اعطای مجوز جهت استفاده از برند یا خدمات به دیگران است.
infrangibility
فراپذیری به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن چیزی نمی‌تواند شکسته یا نقض شود.
infrangibleness
فراپذیری به کیفیتی اشاره دارد که به موجب آن چیزی نمی‌تواند شکسته شود.
infrangibly
به گونه‌ای عمل کردن که غیرقابل شکستن یا نقض باشد.
infranodal
به ساختارها و نواحی زیر نود اصلی که نقش مهمی در عملکرد عصب دارند اطلاق می‌شود.
infranuclear
به تغییرات و ساختارهای زیر هسته‌ای اشاره دارد که در عملکرد سلول‌ها تأثیرگذار است.
infraoccipital
به ناحیه‌ای در پشت سر اطلاق می‌شود که زیر ناحیه اکسیپیتال واقع شده است.
infraocclusion
اینفرآکلاژ، وضعیت دندانی است که در آن یک دندان به طور کامل به سطح دندان های مجاور نرسیده و در نتیجه درون سطح فک قرار می‌گیرد.
infraocular
اینفراچشمی به منطقه‌ای اطلاق می‌شود که زیر چشم قرار دارد اله
infraoral
اینفراکتابی به ناحیه‌ای گفته می‌شود که زیر دهان قرار دارد و شامل بافت‌های مرتبط با سلامت دهان است.
infraorbital
اینفرااوربیتال به ناحیه‌ای زیر اوربیت چشم اطلاق می‌شود که شامل عصب و رگ‌های خونی می‌باشد.
infraordinary
اینفراوردینری به ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که فراتر از عادی و غیرمعمول است.
infrapapillary
اینفراپاپیلاری به ناحیه‌ای مرتبط با پوست اطلاق می‌شود که در زیر پاپیلاها قرار دارد.
infrapatellar
ناحیه زیر زانو که شامل بورس و بافت‌های دیگر است و معمولاً در آسیب‌های زانو درگیر می‌شود.
infraperipherial
ناحیه‌ای که زیر نواحی محیطی قرار دارد و معمولاً به عصبی یا ساختاری اشاره دارد که در تقویت عملکرد متوازن در بدن ایفای نقش می‌کند.
infrapose
قرار دادن چیزی زیر یا بین دیگر اشیاء، مانند لایه‌ها یا مدارک.
infraposed
چیزی که زیر یا میان دیگر اجزا قرار دارد و معمولاً به عنوان حمایت‌کننده عمل می‌کند.
infraposing
فرایند قرار دادن چیزی در زیر یا بین سایر عناصر برای بهتر کردن سازمان یا ساختار.
infraposition
قرار دادن چیزی در زیر یا در میان اجزای دیگر برای رسیدن به تعادل یا عملکرد بهتر.
infraprotein
اینفراپروتئین به پروتئین‌هایی اشاره دارد که در زیر سطح استانداردی از ساختار یا عملکرد وجود دارند.
infrapubian
اینفراپوبین به ناحیه‌ای اشاره دارد که زیر ناحیه عمومی بدن قرار دارد و به حمایت و عملکرد لگن مربوط می‌شود.