insinking
غرق شدن به تدریجی و ناپدید شدن در آب یا زیر زمین.
insinuant
به هم اشاره کردن به صورت غیرمستقیم و با کنایه.
insinuatingly
به شکلی غیرمستقیم و کنایه‌آمیز صحبت کردن.
insinuative
شامل کنایه یا مخاطب قرار دادن به صورت غیرمستقیم.
insinuatively
به شکلی غیرمستقیم و کنایه‌آمیز صحبت کردن.
insinuativeness
خصوصیت کنایه‌آمیز بودن یا بیان چیزی به صورت غیرمستقیم.
insinuator
دسیسه‌چی، کسی که به طور غیرمستقیم یا با طعنه به دیگران اتهام می‌زند یا باعث می‌شود که دیگران احساس کنند.
insinuatory
دسیسه‌آمیز، به نوعی اطلاق می‌شود که به صورت غیرمستقیم و به طعنه مطلبی را بیان کند.
insinuators
دسیسه‌چی‌ها، افرادی که به طور غیرمستقیم نیت‌های منفی را به دیگران القا می‌کنند.
insipidity
بی‌مزگی، حالتی که فاقد طعم، لذت یا هیجان باشد.
insipidities
بی‌مزگی‌ها، نشانه‌ها یا مواردی که فاقد جذابیت یا طعم خاصی هستند.
insipidly
به طور بی‌روح، در حالتی که فاقد جذابیت یا شور و اشتیاق باشد.
insipidness
بی‌مزه‌گی، حالتی است که چیزی طعم یا جذابیت ندارد و معمولاً به غذایی اشاره دارد که لذیذ نیست.
insipience
بی‌خبری، حالت نادانی یا نداشتن آگاهی کافی در مورد موضوعی.
insipient
بی‌خبر، یا به اصطلاح ناپخته و در مراحل اولیه رشد یا توسعه.
insipiently
به شیوه‌ای بی‌خبر و ناپخته، بدون داشتن دانش یا تجربه کافی.
insistency
اصرار، حالتی که نشان‌دهنده فشار یا تاکید بر خواسته یا موضوعی است.
insistencies
اصرارها، موارد یا شرایطی که در آنها روی چیزی تأکید شده است و ممکن است با هم تناقض داشته باشند.
insister
پافشاری کردن، اصرار کردن بر چیزی که به آن باور دارید یا می‌خواهید.
insisters
کسانی که اصرار می‌کنند، افرادی که بر روی خواسته‌ها و نظرات خود پافشاری دارند.
insistingly
به طور اصراری، به معنای بیان چیزی با تأکید و پافشاری.
insistive
اصراری، توصیف شخصی که به‌راحتی از خواسته‌های خود عقب‌نشینی نمی‌کند.
insisture
اصرار، تأکید بر چیزی که به آن اعتقاد دارید.
insistuvree
اصرار و پافشاری در بیان نظرات و عقاید.
insite
تحلیل درون‌سازمانی به بررسی دقیق و ساختاریافتهٔ وضعیت یا فرایندهای داخلی یک سازمان اشاره دارد.
insitiency
کارآمدی یا قدرت اثربخشی یک فرایند یا تکنیک به ویژه در بافت مدیریتی.
insition
اجرا یا به کارگیری یک مجموعه قوانین یا دستورالعمل‌ها در یک سازمان یا موقعیت.
insititious
کارآمد و موثر به گونه‌ای که قابلیت انطباق با تغییرات را داشته باشد.
insnare
به دام انداختن یا گرفتار کردن چیزی، به ویژه به صورت غیرمستقیم و زیرکانه.
insnared
در دام افتاده یا به طور غیر عمد در وضعیتی گرفتار شده.
insnarement
گرفتار شدن، عمل یا فرایند به دام افتادن یا به دام انداختن.
insnarer
گرفتارکننده، کسی که دیگران را به دام می‌اندازد.
insnarers
گرفتارکنندگان، افرادی که دیگران را به دام می‌اندازند.
insnares
به دام انداختن، عمل گرفتن یا به دام انداختن.
insnaring
به دام انداختن، عمل یا فرآیند به دام انداختن کسی یا چیزی.
insociability
عدم اجتماعی بودن، عدم تمایل به برقراری ارتباط با دیگران.
insociable
اشخاصی که به جمع‌ها و تعاملات اجتماعی علاقه‌ای ندارند و معمولاً ترجیح می‌دهند تنها باشند.
insociableness
حالت یا ویژگی فردی که تمایل به برقراری ارتباطات اجتماعی ندارد.
insociably
به‌طرز غیر اجتماعی یا ناپسندانه رفتار کردن.
insocial
اشیاء یا موجوداتی که ذاتاً به تعاملات اجتماعی تمایل ندارند.