instructorship
مقام یا موقعیت مربیگری، به کسی که در یک مؤسسه آموزشی به تدریس میپردازد اطلاق میشود.
instructorships
جمع مقامهای تدریس، به موقعیتهای متعدد مربیگری در مؤسسات اشاره دارد.
instrumentalize
به کار بردن یک مفهوم یا ایده به منظور دستیابی به یک هدف خاص یا عملی.
instrumentally
به طوری که تأثیر قابل توجهی بر یک نتیجه یا عمل داشته باشد.
instrumentary
ابزارهایی که برای انجام یک وظیفه خاص یا فعالیتی مورد استفاده قرار میگیرند.
instrumentate
تنظیم کردن یا اجرای موسیقی با استفاده از سازهای مختلف.
instrumentist
نوازندهای که به اجرای موسیقی با سازهای مختلف میپردازد.
insuavity
عدم صمیمیت یا ارتباط در رفتار اجتماعی.
insubduable
غیرقابل تسخیر، به معنای چیزی است که نمیتوان آن را زیر سلطه در آورد یا تسلیم کرد.
insubjection
عدم تحت سلطه بودن، حالتی که در آن فرد یا گروهی تسلیم قدرت یا قانونی نمیشود.
insubmergible
غیرقابل غرق شدن، به معنای چیزی است که هرگز زیر آب نمیرود یا غرق نمیشود.
insubmersible
غیرقابل غرق شدن، به چیزی اشاره دارد که نمیتواند در آب غرق یا زیر آب برود.
insubmission
عدم تسلیم، حالتی که در آن فرد به شرایط یا قوانین خاصی تحت سلطه نمیآید.
insubmissive
غیر تسلیم، به افرادی اطلاق میشود که به اقتدار یا قوانین خاصی تن نمیدهند.
insubordinately
به طور نافرمانانه، به شیوهای که در آن شخص از تبعیت یا اطاعت امتناع ورزد.
insubstantialize
عملی که در آن یک نظریه یا استدلال را از محتوای واقعی خالی میکند.
insubstantiate
عملی که در آن یک ادعا یا نظریه را بدون شواهد واقعی و معتبر میکند.
insubstantiation
عدم وجود ماده، نظریهای در فلسفه که میگوید اشیاء میتوانند بدون وجود فیزیکی و مادی وجود داشته باشند.
insubvertible
غیرقابل زیر سوال، به معنای اینکه نمیتوان آن را نادیده یا انکار کرد.
insuccate
عدم ثبات، اشاره به این که چیزی توخالی است و نمیتواند به خوبی چیزی را در خود نگه دارد.
insuccation
عدم ثبات، فرآیندی که در آن آب یا مایع از میوهها یا مواد دیگر استخراج میشود.
insuccess
عدم موفقیت، به معنای ناکامی در دستیابی به اهداف یا نتایج مورد نظر.
insuccessful
ناکام، به معنای عدم موفقیت در دستیابی به اهداف تعیین شده.
insucken
احساس انزوا و دوری از دیگران، به ویژه در یک محیط اجتماعی.
insue
شکایت کردن، به صورت قانونی درخواستی برای رسیدگی به یک مورد دادن.
insuetude
غیرمعمول بودن، عدم شایستگی یا توافق با وضعیت موجود.
insufferably
به صورت غیرقابل تحمل، به طوری که تحمل آن دشوار باشد.
insufficience
عدم کافی بودن، زمانی که چیزی برای تأمین نیازها کافی نیست.
insufficientness
کفایت نداشتن، به وضعیتی اشاره دارد که در آن منابع یا شرایط کافی برای انجام یک کار یا رسیدن به یک هدف وجود ندارد.
insufflation
فرآیند دمیدن یا باد کردن یک حفره یا فضا با استفاده از گاز یا هوا، به ویژه در زمینههای پزشکی.
insuitable
نامناسب، به چیزی اطلاق میشود که به خوبی مناسب یک وضعیت یا نیاز خاص نیست.
insulance
بیاحترامی، به معنای عدم احترام و ادب در برخورد با دیگران.
insulary
منظور از جزیرهای بودن، محدود به یک منطقه خاص یا عایق از نفوذ دیگران بودن است.
insularism
جزیرهگرایی، به گرایش به انزوا و عدم تمایل به دخالت در امور یا دیدگاههای دیگران اشاره دارد.