introspectionistic
دروننگرانه، صفتی که به روشها یا مفاهیم مربوط به دروننگری اشاره دارد.
introspectively
بهطور دروننگرانه، به شیوهای که شامل بررسی افکار و احساسات شخصی باشد.
introspectivism
دروننگری، نظریهای که بر تأمل در تجربیات درونی و احساسات تأکید میکند.
introspectivist
دروننگر، کسی که به بررسی خود و درونش میپردازد و سعی در درک بهتر افکار و احساساتش دارد.
introspector
دروننگر، فردی که به کاوش و بررسی خود میپردازد و سعی در فهم درونی خود دارد.
introsuction
دروننگری، اقدام به بررسی و توجه به دنیای درونی و افکار خود است.
introsume
درونپنداری، عمل بررسی و اندیشیدن به افکار و احساسات داخلی به صورت عمیق است.
introsuscept
درونپذیر، فردی است که به بررسی و پذیرش آسیبپذیریهای خود میپردازد.
introsusception
درونپذیری، فرآیند درک و پذیرش تجربیات و احساسات درونی است.
introthoracic
منطقهای درون قفسه سینه که از نظر آناتومی و پزشکی اهمیت دارد.
introtraction
مفهومی در مهندسی که به مدیریت یا جذب نیروها اشاره دارد.
introvenient
به معنای روشی که به طور مستقیم دسترسی یا استفاده از چیزی را ممکن میسازد.
introverse
فرآیند یا عمل بازگشت به درون، عموماً به احساسات یا تفکر اشاره دارد.
introversible
به معنی قابلیت بازگشت به حالت قبلی یا نگهداری حالت در صورت تغییر شرایط.
introversive
درونگرا و متفکر، به شخصی اشاره دارد که بیشتر به فعالیتهای داخلی و تفکر خصوصی تمایل دارد.
introversively
به طور دروننگرانه، به طوریکه که فرد در فکر و احساسات خود غوطهور باشد.
introvertedness
وضعیت یا ویژگی درونگرا بودن، به مشخصهای از فرد اشاره دارد که تمایل به فعالیتهای اجتماعی کمتری دارد.
introverting
عمل درونگرایی، به فرایندی اشاره دارد که فرد با تفکر به خود و دوری از سایرین، انرژی خود را افزایش میدهد.
introvertive
به شیوهای درونگرا، اشاره به رفتارهایی دارد که فرد بیشتر متمایل به انزوا و تفکر است.
introvision
فرایند درک و مشاهده درونی، اشاره به روشهایی دارد که فرد میتواند با خود درونیاش آشنا شود.
introvolution
تحول درونی، فرایندی است که در آن ایدهها و مفاهیم به سمت خود بازمیگردند و توسعه مییابند.
intrudance
رقص ناخواسته، حرکتی است که بهطور غیرمنتظره یا غیرعادی ظاهر میشود.
intrudingly
بهطور ناخواسته، به شکل مزاحم یا غیرقابل پیشبینی.
intrudress
بیان افکار یا نظرات به گونهای که ممکن است مزاحمتی ایجاد کند.
intrunk
بدنه درخت، به قسمتی از درخت اشاره دارد که از زمین بالا میآید و میتواند به شکلهای مختلف استفاده شود.
intrus
مزاحم، به شخص یا چیزی اطلاق میشود که به طرز ناخواستهای در امور دیگران مشارکت میکند.
intruse
دخول غیرمجاز به حریم یا فضای کسی؛ به معنای مداخله در امور دیگران بدون اجازه.
intrusional
مربوط به یا معطوف به مداخله، به ویژه طوری که نامطلوب یا ناخواسته باشد.
intrusionism
مفهوم مداخله در حریم یا فضای شخصی؛ غالباً در زمینههای مختلفی مانند هنر یا روانشناسی اشاره دارد.
intrusionist
شخصی که در امور و حریم دیگران بدون اجازه مداخله میکند؛ این واژه معمولاً بار منفی دارد.
intrusively
به طور مداخلهجویانه، به گونهای که به حریم شخصی دیگران آسیب برساند یا آنها را ناراحت کند.
intrusiveness
ویژگی یا حالت مداخلهگری؛ به معنای تجاوز به حریم یا فضای دیگران.
intruso
مهاجم، شخصی که بدون اجازه و به طور غیرقانونی وارد یک مکان میشود.
intsv
INTsV، اصطلاحی برای یک نوع قالب داده در زمینههای خاص.
intubationist
متخصص انتوباسیون، پزشکی که در فرایند انتوباسیون مهارت دارد.
intubator
انتوباتور، دستگاهی برای وارد کردن لوله تنفسی به مجاری هوایی.
intubatting
انتوباسیون، فرآیند وارد کردن لوله تنفسی به مجاری تنفسی.
intube
انتوباسیون، وارد کردن لوله به مجاری تنفسی.