misfitted
به طور نادرست جا افتاده یا اندازه نشده؛ مناسب نیست.
misfitting
ناهماهنگ یا نادرست در تطابق؛ مناسب نبوده و باعث ناراحتی می‌شود.
misfocus
تمرکز اشتباهی، توجه به جزئیات غیرضروری به جای اصل موضوع.
misfocused
توجه یا تلاشاتی که به اشتباه سمت‌گیری شده‌اند.
misfocusing
عمل تمرکز اشتباهی بر روی امور غیرضروری.
misfocussed
برنامه‌ریزی یا توجهی که به طور نادرست متمرکز شده است.
misfocussing
عمل تمرکز اشتباهی که بر موضوعات نامربوط تأکید دارد.
misfond
درک نادرست یا نظر نادرست نسبت به یک موقعیت یا موضوع.
misforgive
بخشیدن نادرست، بخشی از خطای شناختی که در آن فرد به صورت نادرست فردی را بخشیده یا تصور می‌کند که عذرخواهی درستی انجام شده است.
misform
شکل دادن نادرست، اصلاح یا تبدیل چیزی به شکل نادرست یا ناخواسته.
misformation
اشتباه در اطلاعات، ارائه یا تجزیه و تحلیل نادرست داده‌ها یا جزئیات.
misformed
به‌صورت نادرست شکل گرفته، اشاره به اشیاء یا ساختارهایی که به درستی طراحی یا شکل‌گیری نشده‌اند.
misforming
فرم دادن نادرست، اشتباه در ارائه یا شکل‌دهی به ایده‌ها یا مفاهیم.
misforms
شکل دادن نادرست، نادرست منتقل کردن یا تبدیل کردن اطلاعات یا مفاهیم.
misfortunate
بدشانس، به معنای مبتلا به بدبیاری یا پیشامدی ناگوار.
misfortunately
به شکلی بدشانس یا نامطلوب، به معنی ناامیدکننده و نامساعد.
misfortuned
بدشانس، کسی که دچار مشکلات و ناکامی‌ها شده است.
misfortuner
کسی که بدشانس است و ممکن است دچار مشکلاتی شود.
misframe
به معنای نادرست چارچوب‌بندی یا تفسیر کردن یک موضوع.
misframed
به معنای نادرست چارچوب‌بندی شده، به ویژه در مورد تصویر یا اطلاعات.
misframes
قاب‌بندی نادرست یا قرار دادن نادرست تصاویر یا اشیاء که موجب عدم تجانس بصری می‌شود.
misframing
قاب‌بندی نادرست یک موضوع یا مسأله که منجر به درک نادرست می‌شود.
misgauge
اندازه‌گیری و ارزیابی نادرست که می‌تواند به نتایج نامطلوب منجر شود.
misgauged
به شکل نادرست اندازه‌گیری شده یا ارزیابی شده.
misgauges
اندازه‌گیری‌های نادرست که می‌تواند منجر به اشتباهات و مشکلات شود.
misgauging
فرایندی که در آن اندازه‌گیری به شکل نادرست انجام می‌شود.
misgesture
حرکت نادرست، اقدام اشتباهی که به شیوه‌ای ناپسند یا نامناسب انجام می‌شود.
misgye
کلمه‌ای نامتعارف و غیر رایج در زبان انگلیسی.
misgivingly
با تردید و دلشوره، به نحوی که احساس عدم اطمینان وجود داشته باشد.
misgivinglying
سخن گفتن یا رفتار کردن با تردید و عدم اطمینان.
misgo
عمل کردن به طرز نادرست یا نامناسب در موقعیت‌های مختلف.
misgotten
ثروت یا مزایایی که به نادرستی یا به روش‌های غیر قانونی به دست آمده است.
misgovernance
بدنظمی در مدیریت و اداره امور یک کشور یا سازمان که منجر به نتایج نامطلوب می‌شود.
misgovernment
عملکرد غلط در حکمرانی که به مشکلات اجتماعی و اقتصادی منجر می‌شود.
misgovernor
حاکم یا مسئول دولتی که به طور نادرست یا فاسد عمل می‌کند.
misgracious
رفتار ناپسند یا غیر محترمانه که نشان‌دهنده بی‌احترامی است.
misgrade
عمل نادرست نمره‌دهی به کارهای ارائه شده.
misgraded
عمل نادرست نمره‌دهی که موجب اشتباه در ارزیابی می‌شود.
misgrading
نمره‌دهی نادرست، عمل ارزیابی نادرست پاسخ‌ها و نمرات به طور معکوس.
misgraff
گرافیتی نادرست، نادرست کردن یا ویرایش نشانه‌های گرافیتی به طوری که اصالت آن از بین برود.