obdurating
سختگیری یا عدم تغییر در یک موضع یا عقیده.
obduration
سختی و عدم انعطافپذیری یک ماده یا جسم.
obdure
مقاومت در برابر تغییر یا تحت تأثیر قرار نگرفتن.
obeahism
سیستمی از جادو و ایمان در برخی فرهنگهای کارائیب.
obeahisms
شکلهای مختلف جادو و مراسم مربوط به اوبهایسم.
obeahs
اوبیها، اشاره به نوعی جادوگری در کارائیب که بر پایه اعتقادات محلی و ارواح استوار است.
obediences
اطاعتها، عمل یا کیفیت اطاعت از قوانین یا دستورات.
obediency
اطاعت، حالت یا کیفیت اطاعت، خصوصاً از دستورات.
obedientially
بهطور اطاعتپذیر، به شکلی که نشاندهنده اطاعت باشد.
obedientiar
اطاعت، خاصیت یا قابلیت انجام دستورات یا پیروی از قوانین.
obeyable
قابل اطاعت، به معنای اینکه چیزی میتواند یا باید اطاعت شود.
obeyance
پیروی، حالت یا وضعیت اطاعت از یک حکم یا قانون.
obeyeo
شخصی که به دلیل مقام یا قدرت باید اطاعت شود.
obeyer
شخصی که به دستورات یا قوانینی اطاعت میکند.
obeyers
افرادی که به دستورات یا قوانین اطاعت میکنند.
obeyingly
مطیعانه، به شیوهای که نشاندهنده اطاعت یا پیروی از دستورات یا خواستهها باشد.
obeisant
مطیع، نشاندهنده احترام و تسلیم است.
obeisantly
به شیوهای مطیعانه و با نشان دادن احترام.
obeish
شاید به معنای تسلیم یا مطیع باشد، اما استفادهاش نادر است.
obeism
فلسفهای که به اطاعت و خدمت به دیگران تأکید میکند.
obeliac
به نحوی که به صورت منحنی یا مایل باشد، به ویژه در زمینههای فنی و هنری.
obelial
اوبلیال، به معنای مرتبط با عناصر اوبلیسک یا نشانههای آنها است.
obelion
اوبلین، به معنای ساختاری است که اغلب به صورت عمودی و باریک ساخته میشود.
obeliscal
اوبلیسکال، به معنای مربوط به یا مشابه اوبلیسک است.
obeliscar
اوبلیسک، به معنای ایجاد یا نصب اوبلیسکها است.
obelisked
اوبلیسک شده، به معنای اینکه یک مکان با اوبلیسکها تزئین یا کامل شده است.
obelisking
اوبلیسک کردن، به معنای افزودن اوبلیسکها یا عناصر مشابه به یک فضا است.
obeliskoid
شکلی که شبیه به اوبلیسک است، معمولاً برای توصیف آثار یا سازههای باستانی استفاده میشود.
obelism
عمل برپایی اوبلیسکها و مرتبط با فرهنگها و آثار باستانی.
obelisms
اشکال و سازههای مختلف که به عنوان اوبلیسک شناخته میشوند.
oberon
نام پادشاه پریان در ادبیات و افسانهها، به ویژه در آثار شکسپیر.
obes
کلمهای که برای اشاره به افراد چاق یا دارای اضافه وزن استفاده میشود.
obesely
به طور چاق و غیرطبیعی حرکت کردن، معمولاً برای توصیف حرکات افراد چاق استفاده میشود.
obeseness
چاقی، حالت یا شرایطی که در آن فرد به شدت اضافه وزن دارد و ممکن است به مشکلات سلامتی منجر شود.
obesities
چاقیها، حالتها یا شرایط متعدد چاقی که ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شوند.
obex
اوبکس، منطقهای در ساقه مغز که به ارتباطات عصبی کمک میکند.
obfirm
مقاوم کردن، قویتر کردن یا مصممتر شدن نسبت به یک تصمیم یا عقیده.
obfuscable
قابل ابهام، به معنای اینکه میتوان اطلاعات را به گونهای ارائه کرد که فهمیدن آن دشوار باشد.