overvoltage
اضافه ولتاژ یا ولتاژ بیش از حد که می‌تواند به تجهیزات آسیب بزند.
overvote
رأی اضافی، زمانی که یک رأی‌دهنده بیشتر از حد مجاز کاندیداها را انتخاب می‌کند.
overvoted
زمانی که یک رأی‌دهنده به طور نادرست بیش از حد مجاز رأی داده باشد.
overvotes
رأی‌های اضافی، رأی‌هایی که بیشتر از حد مجاز ثبت شده‌اند.
overvoting
عملی که در آن یک رأی‌دهنده بیش از حد مجاز رأی می‌دهد.
overwade
نادیده گرفتن یا غلبه بر یک قانون یا تصمیم.
overwages
پرداخت‌های اضافی، زمانی که حقوق بیشتری از آنچه که باید، پرداخت می‌شود.
overway
راهی که از طریق آن می‌توان به مقصدی رسید، به ویژه اگر بخواهید از مسیر پر ترافیک دوری کنید.
overwake
بیدار شدن بیش از حد در زمان‌های غیرمنتظره یا فراتر از حد معمول.
overwalk
پیاده‌روی به اندازه‌ای که بیش از حد معمول باشد، معمولاً برای لذت بردن یا کشف مناظر.
overwander
گشتن یا پرسه زدن بدون هدف و بیشتر از حد معمول.
overward
بررسی یا توجه به جزئیات بیشتر از حد لازم که می‌تواند بر فرآیند تصمیم‌گیری تأثیر بگذارد.
overwary
بیش از حد محتاط و مراقب بودن، به ویژه در موقعیت‌های خطرناک.
overwarily
با احتیاط زیاد و به طور افراطی، در رفتار یا اقداماتی که نشان‌دهنده توجه و دقت بیش از حد به جزئیات است.
overwariness
وضعیت یا حالت احتیاط بیش از حد که ممکن است مانع از اقدام به موقع شود.
overwarm
گرم کردن چیزی به اندازه‌ای که از حد معمول بیشتر باشد یا دمای آن به شدت بالا رود.
overwarmed
وضعیتی که در آن چیزی به طور افراطی گرم شده باشد.
overwarming
حالت یا فرایند گرم شدن چیزی به طور افراطی، به ویژه در مورد دما یا شرایط زیست‌محیطی.
overwarms
عمل گرم کردن چیزی به حدی که بیش از حد داغ شود.
overwart
اووروارتی، اصطلاحی که به اشیای تاریخی یا باستانی گفته می‌شود.
overwash
شستشوی ناحیه‌ای به وسیله آب، به خصوص در اثر طوفان یا سیلاب.
overwasted
بیش از حد هدر رفته؛ به معنی مصرف بیش از حد یا خستگی ناشی از کار زیاد.
overwatch
مراقبت یا نظارت بر فعالیت‌ها یا افراد، به ویژه در زمینه‌های نظامی یا بازی‌های ویدئویی.
overwatcher
مراقب، شخصی که بر فعالیت‌ها نظارت می‌کند، به ویژه در حملات یا ماموریت‌ها.
overwave
امواج افزایشی، به امواج بزرگتر و قویتر از حالت عادی اطلاق می‌شود.
overweak
بیش از حد ضعیف، وضعیتی که در آن فرد به دلیل عوامل مختلف احساس ضعف قابل توجهی می‌کند.
overweakly
به طور بیش از حد ضعیف، حالتی که در آن شخص یا چیزی به طور نامطلوب و ضعفی عمل می‌کند.
overweakness
ضعف بیش از حد، حالتی که در آن فرد به طرز قابل توجهی در سطح فیزیکی یا روحی ضعیف می‌شود.
overwealth
ثروت بیش از حد، وضعیتی که در آن افراد دارای ثروت قابل توجهی هستند که ممکن است در روابط اجتماعی آن‌ها تأثیر منفی بگذارد.
overwealthy
ثروتمند بیش از حد، فردی که دارای ثروت زیادی است و ممکن است مواجهه با چالش‌هایی در روابط اجتماعی داشته باشد.
overweaponed
بیش از حد مسلح، حالتی که در آن فرد یا گروهی تعداد زیادی تسلیحات نسبت به نیازهای واقعی خود دارد.
overweary
خسته و فرسوده به طور کامل به دلیل کار یا فعالیت زیاد.
overwearied
به شدت خسته و فرسوده به دلیل کار زیاد.
overwearying
به شدت خسته‌کننده و فرسایشی به دلیل فعالیت‌های زیاد.
overwearing
فرسایشی و خسته‌کننده، به دلیل سنگینی یا شدت فعالیت.
overwears
بیش از حد و به طور مکرر پوشیدن یک چیز.
overweather
مقابله کردن یا تحمل یک شرایط دشوار و طاقت‌فرسا.
overweave
بافتی که بیش از حد و به طور غیرضروری انجام شده باشد.
overweb
تایراندن بیش از حد یا تودرتو کردن چیزی.
overween
خودبزرگ‌بینی و اعتماد بیش از حد به خود.