reexperienced
دوباره تجربیات را گذراندن، به معنای احساس یا از سر گذراندن یک وضعیت یا احساس قبل به گونهای مشابه در یک زمان بعدی است.
reexperiences
دوباره تجربه کردن، به معنای احساس و عبور از یک وضعیت یا احساس comبهطور مکرر است.
reexperiencing
دوباره احساسات یا تجربیات را به دست آوردن، به معنای عبور از یک وضعیت یا احساس مشابه در زمان حال است.
reexperiment
دوباره آزمایش کردن، به معنای انجام آزمایش یا تست مجدد بر روی یک نظریه یا ایده است.
reexplain
توضیح دوباره یک مفهوم یا مسئله به طوری که شخصی بهتر متوجه شود.
reexplanation
توضیح دوباره یک موضوع به منظور فراهم آوردن روشنایی بیشتر یا درک بهتر.
reexplicated
توضیح مجدد یک نظریه یا مفهوم به گونهای که بیشتر قابل فهم باشد.
reexplicating
توضیح مجدد یک مفهوم یا اطلاعات برای تضمین درک صحیح.
reexploration
بازنگری به معنای بررسی مجدد یک مکان یا موضوع برای کشف اطلاعات یا ابزارهای جدید است.
reexplore
دوباره مطالعه یا بررسی یک موضوع برای کسب اطلاعات جدید یا تنظیم مجدد درک است.
reexplored
دوباره مورد بررسی قرار گرفتن به معنای کشف مجدد یا تحقیق دوباره درباره یک مکان یا موضوع است.
reexploring
دوباره مورد کاوش قرار دادن به این معناست که تجزیه و تحلیل مجدد یک موضوع یا مکان انجام شود.
reexportation
صادرات مجدد به معنای فروش کالاهایی است که قبلاً وارد کشور شدهاند، به دیگر کشورها.
reexporter
صادرکننده مجدد فرد یا شرکتی است که کالاهایی را که قبلاً وارد شدهاند، به کشورهای دیگر صادر میکند.
reexpose
دوباره قرار دادن چیزی در معرض یک عامل خاص، بهویژه برای آزمایش یا بررسی نتایج.
reexposed
دوباره در معرض چیزی قراردادن، بهویژه در زمینههای علمی یا هنری.
reexposing
عمل قرار دادن چیزی دوباره در معرض یک عامل خاص، برای مشاهده یا تحقیق.
reexposition
مجدد نمایش دادن یا ارائه دادن، بهویژه در مورد هنر یا علم.
reexposure
عمل مجدد در معرض قرار دادن به قصد مطالعه یا بررسی اثرات.
reexpress
دوباره بیان کردن یا نمایش دادن موضوعی، بهویژه برای وضوح بیشتر.
reexpressed
دوباره بیان کردن، چیزی را به صورت جدیدی گفته یا نمایش دادن.
reexpresses
دوباره بیان کردن، از نو واژه گذاشتن روی یک مطلب.
reexpressing
عمل دوباره بیان کردن، چیزی را به گونهای جدید بیان کردن.
reexpression
عمل دوباره بیان کردن، به معنای ارائه مجدد یک مفهوم یا ایده.
refabricate
دوباره تولید کردن، بازسازی یک شیء یا جزء برای اصلاح یا بهبود آن.
refabrication
عمل دوباره تولید کردن اجزاء یا مواد به منظور بهبود یا تعمیر.
refacilitate
تسهیل دوباره، فرآیند آسانتر کردن یا بهبود شرایط برای انجام کاری.
refaction
شکست، تغییر مسیر یا ویژگی یک ماده به خاطر تغییر شرایط
refait
دوباره طراحی شده، بازسازی یا تغییر شکل داده شده برای بهبود.
refall
افت دوباره، بازگشت به وضعیت قبلی یا بدتر.
refallen
دوباره سقوط کرده، به وضعیتی نامطلوب بازگشتن.
refalling
سقوط دوباره، به وضعیت پایینتر یا نامطلوب بازگشتن.
refallow
دوباره شخم زدن زمین، عملی که در آن زمین بهطور موقت بدون کشت رها میشود تا سرزندگی و مواد مغذی آن بازگردد.
refalls
دوباره به چیزی علاقهمند شدن یا دوباره عاشق چیزی شدن، معمولاً برای چیزهایی که قبلاً دوست داشتهایم.
refamiliarization
دوباره آشنا شدن با موضوع یا محیطی، معمولاً برای یادگیری و تسلط بهتر بر یک موضوع.
refamiliarize
دوباره آشنا شدن با چیزی، معمولاً برای یادگیری یا بهروز کردن اطلاعات قبلی.
refamiliarized
دوباره آشنا شده، اشاره به حالتی دارد که فرد پس از مرور یا یادآوری دوباره با اطلاعات آشنا میشود.
refamiliarizing
عمل دوباره آشنا کردن کسی با اطلاعات یا مفاهیم، جهت یادآوری یا تسهیل یادگیری.