applemonger
کسی که سیب‌ها را می‌فروشد.
applenut
آپِل‌انَات، میوه‌ای است که به یک نوع خاص از درختان تعلق دارد و معمولاً در باغ‌ها می‌رویید.
appleringy
آپِلرینگی، نوعی میوه با طعمی شیرین و معطر که در تهیه مرباها و دسرها استفاده می‌شود.
appleringie
آپِلرینگی، میوه‌ای است که در تهیه دسرها و شیرینی‌ها به کار می‌رود.
appleroot
آپِل‌روت، ریشه‌ای است که به عنوان سبزی در غذا استفاده می‌شود.
applesnits
آپِل‌اسنیت، تنقلاتی ترد و کوچک که معمولاً به عنوان میان‌وعده مصرف می‌شود.
applewife
آپِل‌وایف به زنی اطلاق می‌شود که در پخت و پز با میوه‌ها تجربه دارد، به ویژه پای‌ها.
applewoman
زن سیب، اصطلاحی برای اشاره به زنی که میوه سیب می‌فروشد.
appliable
قابل اعمال، به شرایط یا موقعیت‌ها اشاره دارد که می‌توان اصل یا قانون را در آنها اجرا کرد.
appliableness
قابل اعمال بودن، خاصیتی برای توصیف قابل استفاده یا مفید بودن در شرایط خاص.
appliably
به‌طور قابل اعمال، به معنای قابلیت استفاده و مناسب بودن در موقعیت‌ها.
appliant
درخواست کننده، فردی که برای یک موقعیت یا شغل درخواست می‌دهد.
applicabilities
قابل اعمال بودن، شرایطی که می‌توان اصول یا قوانین را به آنها نسبت داد.
applicableness
قابلیت کاربرد یک عمل یا قاعده در شرایط خاص.
applicably
به گونه‌ای که قابلیت کاربرد داشته باشد.
applicancy
ویژگی یا حالت کارآمد بودن یک قاعده یا کشف برای یک زمینه خاص.
applicate
به کار بردن یا اجرا کردن یک نظریه یا قاعده.
applicatively
به شکلِ کاربردی و عملی.
applicatory
مربوط به به کارگیری یا اجرای یک قاعده و نظریه.
applicatorily
به طور مناسب و با استفاده از یک ابزار خاص برای اعمال چیزی بر روی سطحی، به ویژه در زمینه‌های هنری یا métiers مختلف.
appliedly
به معنای عملی و به گونه‌ای که با واقعیت تطابق داشته باشد.
applier
شخصی که تکنیک‌ها یا نظریه‌های خاصی را به کار می‌برد یا اعمال می‌کند.
appliers
جمع کلمه کاربردکننده، افرادی که تکنیک‌ها یا روش‌های خاصی را به کار می‌برند.
applyingly
به شیوه‌ای که در آن چیزی با دقت و به درستی اعمال می‌شود.
applyment
اعمال یا به کارگیری یک سیاست، شیوه، یا مفهوم خاص.
appling
اقدام کردن، به معنای درخواست یا تلاش برای به دست آوردن چیزی، معمولاً یک موقعیت یا فرصت.
applosion
انفجار یا ترکیدن یک جسم یا ترکیب به دلیل فشار یا شرایط خاص، به ویژه در علوم.
applosive
ویژگی صوتی که شامل انفجار صداها از حنجره است، معمولاً در زبانشناسی مورد بحث قرار می‌گیرد.
applot
تقسیم‌بندی زمین یا محوطه به قطعات کوچک‌تر، معمولاً برای اهداف کشاورزی یا مدیریت.
applotment
عمل تقسیم زمین به قطعات یا بخش‌های کوچک‌تر، به ویژه برای اهداف قانونی یا اقتصادی.
appmt
دعوت‌نامه یا توافقی که برای یک گردهمایی یا ملاقات تنظیم شده است.
appointable
قابل انتصاب به معنای این است که شخص یا چیزی می‌تواند به عنوان یک انتخاب در نظر گرفته شود.
appointe
شخصی که برای یک شغل یا مقام خاص انتخاب شده است.
appointer
شخص یا نهادی که یک فرد را برای یک شغل یا موقعیت انتخاب می‌کند.
appointers
افراد یا نهادهایی که چندین فرد را برای مشاغل یا موقعیت‌ها منصوب می‌کنند.
appointively
به معنای به نحو انتصابی و معمولا در زمینه‌های سازمانی یا مدیریتی.
appointor
شخصی که به شخص دیگری نقش یا موقعیت را واگذار می‌کند.
appomatox
آپوماتوکس، نام محلی است که به خاطر رویدادهای تاریخی مرتبط با جنگ داخلی آمریکا شناخته می‌شود.
appomattoc
آپوماتوک، شکل نادرست نوشتاری نام آپوماتوکس است که در تاریخ آمریکا مهم است.
appomattox
آپوماتوکس، نام یک رودخانه و منطقه‌ای در ویرجینیا است که رویدادهای مهم تاریخی در آن اتفاق افتاده است.